گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۳

 

لشکر پادشه بسی باشد

شاه جانیبکی است تا دانی

اختلاف صور فراوان است

ور نه معنی یکی است تا دانی

گر کسی را شکی بود به خدا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۴

 

تو گر جمعیتی خواهی طلب کن از درون خود

که از بیرون نمی‌خیزد به جز گرد پریشانی

بخوان خود را ز کج رفتن دگر قرآن مخوان هرگز

که خود را بازخوانی به که قرآن جمله برخوانی

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۵

 

ای که گویی حجاب او غیر است

محض صدق است آنچه فرمائی

ور به گوئی حجاب عین وی است

به حقیقت تو همدم مائی

ور بگوئی که عین و غیر همند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۶

 

گر زانکه ز اهل اعتباری

بگذر ز رموز اعتباری

گیرم که حباب را بیابی

جز آب بگو دگر چه داری

مستانه بیا و باده می نوش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۷

 

گر به خانه روی و در بندی

به حقیقت بدان که دربندی

ملک شروان چه می کنی عارف

بطلب پادشاه دربندی

همدانی طلب همی کردم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۸

 

نعمت اللهم وز آل رسول

محرم عارفان ربّانی

قرة العین میر عبدالله

مرشد وقت و پیر و نورانی

پدر او محمد آن سید

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۹

 

از خدا این و آن طلب چه کنی

از خدا جز خدا چه می جوئی

حضرت او از او طلب می کن

از شه و از گدا چه می جوئی

او از او جو که جستجو این است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۰

 

منت خدای را که ندارم به هیچ باب

از هیچکس به غیر خدا هیچ منتی

در پای گل نشسته و بر سرو قامتش

دل بسته ایم وه که چه عالیست همتی

بر دوستان مبارک و بر دشمنان چنان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۱

 

بعضی طلبند مال فانی

بعضی جویند ملک باقی

زاهد طلبند نان و سرکه

رندان خواهند جام و ساقی

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۲

 

گیرم که حباب را بیابی

جز آب بگو دگر چه داری

مستانه بیا و باده می نوش

ای یار عزیز در خماری

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۳

 

عقل هر دم دم ز جائی می زند

لاجرم آواز او باشد بسی

هر زمان نقش خیالی می کشد

نقش بازی می کند با هر کسی

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۴

 

ما خیالیم و در حقیقت او

ما حبابیم و عین ما دریا

هرچه بینی و هر که می دانی

می جامست و صورت و معنی

شاهدی در هزار جامه نگر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۵
۶
۷
sunny dark_mode