گنجور

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱

 

تو که رخ لاله‌سان افروته دیری

چو داغ لاله‌ام دل سوته دیری

یکی فکر دل بی‌حاصلم کن

که چندین حاصل اندوته دیری

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲

 

چه خوش بی در عدم ویرانه‌ای بی

مرا چون جغد در وی لانه‌ای بی

ببینم آنکه جایی بی به عالم

که آنجا نام آب و دانه‌ای بی

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳

 

الهی چون گناهم را شمر نیست

یقین دانم که عذرم را ثمر نیست

ز لطفت این تمنّا دارم و بس

که بینم غیر من کس در سقر نیست

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۴

 

سر و کارم به دست نازنینی‌ست

که در هر گوشه‌اش گوشه‌نشینی‌ست

کسی کش غم به خاطر ره ندارد

چه غم دارد که او را دل غمینی‌ست

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۵

 

تا پر نشد ز بوی محبّت دماغ دل

چون لاله پرده بر نگرفتم ز داغ دل

افتاده عکس ساقی گل‌چهره در شراب

گل‌ها شکفته گشت بر اطراف باغ دل

غبار همدانی
 

غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۱

 

بوی آن موی معبر باز برد از هوش ما را

یار مستی می‌کشند این می‌کشان بر دوش ما را

غبار همدانی
 

غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۲

 

از دست گلچین بی‌روی گل ماند

چون پای بلبل در دیده‌ام خار

غبار همدانی
 

غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۳

 

نزدیک شد که مردم چشمم به جای اشک

در انتظار دوست به دامن روان شود

غبار همدانی
 

غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۴

 

این قامت رعنای تو این خانۀ ویران من

سرو سرای روستا طاووس خانۀ خار کن

غبار همدانی
 

غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۵

 

گرچه دانم ز اشک خون‌باران من

لاله خواهد رست از بستان من

غبار همدانی
 

غبار همدانی » لیلی و مجنون

 

شنیدم روزی از رندی قدح‌نوش

به سان لاله از خون پیرهن‌پوش

که لیلی را چو رنگ ارغوانی

شد از هجران مجنون زعفرانی

به دل زخم فراقش کارگر شد

[...]

غبار همدانی
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode