×
فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۱
یارب چو مرا خلعت خلقت دادی
بر کسب کمالم بده استعدادی
یا خود استاد کار فرمایم باش
یا راه نما مرا سوی استادی
فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲
تا چند ای شمع عشق بی قرارم سازی
سرگشته دور روزگارم سازی
هر لحظه بصورتی دلم بربایی
هر دم ببهانه ای نزارم سازی
فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳
گفتم صنما بهر چه در هر نظری
از غمزه خدنگ می زنی بر جگری
گفتا که ز جای دگرست این تأثیر
بالله که مرا نیست ز خود هم اثری
فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴
گفتم صنما مرا پریشان کردی
قصد دل و دین غارت ایمان کردی
گفتا ز منست مستی از ساغر نیست
بر من به کمان ظلم بهتان کردی
فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵
یارب به رسالت رسول عربی
یارب به حریم روضه پاک نبی
عفوی کن و درگذر ز هر جرم که کرد
بیچاره فضولی از ره بی ادبی