گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۹

 

آنک دل را بوصلش امیدّست

قلب تصحیف عکس خورشیدست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۰

 

نام رخی کز مه رخان مثلش ندیدم در جهان

ما را بیاور عکس مه برخوان که گردد روشیت

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۲

 

ای برده بمکر و حیله از دستان دست

گر نام تو نیست نیک بد باری هست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۳

 

آن سرو را نگر چو الف در میان زین

تا روشنت شود لقب شهسوار من

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۴

 

ترا که ملک بدست برادر پدرست

معینست که دانی که چیست نام وزیر

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۵

 

ای مفخر روزگار وای صدر زمن

معلومت اگر نگشت نام بت من

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۶

 

برگیر چهار برگ گشنیز و بنه

بر گوشه ی خوانچه تا بدانی روشن

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۷

 

نام تو که هست چون منت بنده هزار

گر زانک هزار نیست صد باری هست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۸

 

آب معکوس در میان شراب

نام آن نازنین سر مستست

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۵۷
۵۸
۵۹
sunny dark_mode