گنجور

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۹

 

گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ

چه سود که باز می‌گذاری به دریغ؟

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۰

 

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف

که فرصت عزیزست و الوقت سیف

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۱

 

با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق

شرطست یا موافقت جمع یا فراق

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۲

 

بد نه نیکست بی‌خلافت ولیک

مرد خالی نباشد از بد و نیک

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۳

 

ای پیک نامه بر که خبر می‌بری به دوست

یا لیت اگر به جای تو من بودمی رسول

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۴

 

هر که آمد بر خدای قبول

نکند هیچش از خدا مشغول

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۵

 

گر بلندت کسی دهد دشنام

به که ساکن دهی جواب سلام

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۶

 

خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم

برخاستی و به دیدنت زنده شدیم

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۷

 

دلت خوش باد و چشم از بخت روشن

به کام دوستان و رغم دشمن

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۸

 

از بهر دل یکی به دست آوردن

مطبوع نباشد دگری آزردن

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۹

 

به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان

سه کس برند رسول و غریب و بازرگان

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۰

 

الهی عاقبت محمود گردان

به حق صالحان و نیکمردان

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۱

 

هر که با من بدست و با تو نکو

دل منه بر وفای صحبت او

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۲

 

صاحبدل نیک سیرت علامه

گو کفش دریده باش و خلقان جامه

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۳

 

کرم به جای فروماندگان چو نتوانی

مروتست نه چندانکه خود فرومانی

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴

 

ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی

مکافات بدی کردن، نمی‌گویم تو خود دانی

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۵

 

اگر بریان کند بهرام، گوری

نه چون پای ملخ باشد ز موری

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۶

 

نداند آنکه درآورد دوستان از پای

که بی‌خلاف بجنبند دشمنان از جای

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۷

 

این باد و بروت و نخوت اندر بینی

آن روز که از عمل بیفتی بینی

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۸

 

آن گوی که طاقت جوابش داری

گندم نبری به خانه چون جو کاری

سعدی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۳۴
sunny dark_mode