شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۲
بنمود جمال او به خوابم
گفتم باشد مگر جمالش
بیدار شدم ز خواب مستی
نه نقش بماند نه خیالش
نه من ماندم نه غیر او هم
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۳
ساقی اگر باده از آن خم دهد
خرقهٔ صوفی ببرد می فروش
مطرب اگر پرده ازین ره زند
باز نیایند حریفان به هوش

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۴
همه عالم چو سایه سجده کنان
اوفتاده به خاک درگاهش
همه منقاد امر او باشند
هر که باشد گدا و هم شاهش

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۵
هر کجا محدثی بود بی شک
افتقارش بود به محدث خویش
یک وجود است مظهر عالم
مظهرش صد هزار باشد بیش

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۶
از صد هزار سالک فردی رسد به آنجا
فردی رسد به آنجا از صد هزار سالک
با ذات حضرت او غیری چه کار دارد
اعیان و جمله اسما در ذات اوست هالک

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۷
سوی اللّه چیست ای صوفی صافی
نتوان یافت بی وجود کمال
هست عالم همه خیال وجود
وز تجلی اوست بود خیال

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۸
علماء رسوم می بینم
همه را علم هست و نیست عمل
روز و شب عمر خویش صرف کنند
در پی قال و قیل و بحث و جدل
همه تجهیل هم کنند تمام
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۹
چون کمال همه بود به وجود
نتوان یافت بی وجود کمال
هست عالم همه خیال وجود
وز تجلی اوست بود خیال

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۰
موج و بحر و حباب قطره تمام
همه در عین ماست مستهلک
ما فقیریم و هم غنی ز همه
همچو ما خود کجاست مستهلک
در محیطی که نیست پایانش
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۱
شاها کرمی بکن مکن جنگ
زنهار مکن به جنگ آهنگ
گر جنگ کنی ملازمانت
اشکسته شوند جنگ و دلتنگ
بشنو سخنی ز نعمت الله
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۲
کیمیای ولایتی دارم
مس جسم بشر چو زر سازم
قلعی و زاج با نشادر و ملح
گاه شمسی و گه قمر سازم
دُرفشانی کنم به گاه سخن
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۳
پرسند ز من چه کیش داری
ای بی خبران چه کیش دارم
از شافعی و ابوحنیفه
آئینهٔ خویش پیش دارم
ایشان همه بر طریق جدند
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۴
هر کجا شهریست اقطاع من است
گه به ایران گه به شروان می روم
صد هزاران ترک دارم در ضمیر
هر کجا خواهم چو سلطان می روم

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۵
در خرابات رند و سرمستم
عاشقانه مدام می یابم
خم می گیر و بر سر من ریز
کیسهٔ زر بریز در پایم
از خدا خوش فراغتی خواهم
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۶
شنیدم ساقی سرمست می گفت
یکی را جام بخشم دیگری خم
اگر جام می آری پر بری می
وگر انبان بیاری پر ز گندم
بگفتم این تفاوت از چه افتاد
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۷
پیدا شده در عالم آن نور جمال او
آن نور جمال او پیدا شده در عالم
پیدا شده در آدم ذات و صفتش با هم
ذات و صفتش با هم پیدا شده در آدم
یک جرعه ز جام جم خوشتر بود از صد جان
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۸
به درد دل گرفتارم به من ده دُردی دردش
که دارم اعتقاد آن ، کز این درمان همی یابم
اگر چون نی همی نالم منه انگشت بر حرفم
وسیله ناله میسازم که تا مقصود دریابم

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۹
نعمتاللّهم وز آل رسول
حد کس نیست دانش حدم
نسبت شعر و شاعری بر من
همچو ابجد بود بر جدم
می خورم جام می ز کد یمین
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۰
تا اعتباری کردهام این سایه و آن آفتاب
از اعتبار خویشتن بودم یکی و دو شدم
چون در حقیقت ذات من هرگز نمیگردد ز جا
چون نامدم از هیچ جا آخر نگویی چو شدم
ما را اگر داری نظر در موج و در دریا نگر
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۱
خطی کو را نه حسن است و نه ترتیب
نه در اعراب او فتح است و نه ضم
همه تفصیل او اجمال تحقیق
همه توحید او تحقیق اعظم
کسی برخواند این خط معما
[...]
