اوحدی » جام جم » بخش ۲۸ - صفت تاثیر اجرام سماوی در عالم کون و فساد
چیست گیتی؟ سرای محنت و غم
زحمت او فزون و راحت کم
تا شب آخرین و روز نخست
فلک اندر کمین محنت تست
سیر افلاک را مدان به عبث
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۲۹ - در آثار علوی
میکشد چرخ ازین زمین و بحار
به تف مهر گونه گونه بخار
بر هوا چون بخار زور کند
جنبش و اضطراب و شور کند
کند آنکس که داد دانش داد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۰ - در خواص نفس قدسی و دلایل حرکات و علامات اجزای بدن
نفس نطقیست، بیزبان گویاست
این بداند کسی که او جویاست
در بصر نور و در زبان گفتار
در دهن زوق و در قدم رفتار
قوت سمع و لمس و بوییدن
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۱ - در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات
چون شوی آنچنان که میبایی
چون تو با خویشتن نمییی؟
نظری کن درین معانی تو
تا مگر خویش را بدانی تو
کز برای چه کارت آوردند؟
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۲ - ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز
گر بپرسد کسی که: هر دو جهان
گفتهای کندر آدمیست نهان
برشمردی از آن نشانی چند
کردی از هر یکی بیانی چند
باز چندان هزار داروی و زهر
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۳ - دوم در کیفیت معاش جمهور و درآن چند بند سخنست اول در معاش اهل دنیا
نوبهارست و روز عیش امروز
بهل این اضطراب و طیش امروز
وقت یاریست، دوستان دستی
جای رحمست بر چنان مستی
گر چه جای غمست، غم نخوریم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۴ - در نصیحت ملوک به عدل
ایکه بر تخت مملکت شاهی
عدل کن، گر ز ایزد آگاهی
عدل چون گشت با خلافت یار
نهلند از خلاف و ظلم آثار
عدل باید خلیفه را، پس حکم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۵ - حکایت
رفت کسری ز خط شهر به دشت
با سواران ز هر طرف میگشت
گلشنی دید تازه و خندان
تر و نازک چو خط دلبندان
پر ز نارنج و نار باغی خوش
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۶ - در باب ظلمه و ظلم
ظلمت ظلم تیره دارد راه
عدل باید جناح و قلب سپاه
خانهٔ ظالمان نه دیر، که زود
به فضیحت خراب خواهد بود
دود دل خانه سوز ظالم بس
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۷ - در ملازمت پادشاه و شرایط بندگی
ای پسر، چون ملازم شاهی
نتوان بود غافل و ساهی
بخش کن روز خویش و شب را نیز
مگذران بر فسوس عمر عزیز
شب سه ساعت به امر حق کن صرف
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۸ - در منع تبختر و طیش
نرم باش، ای پسر، به رفتن، نرم
تا نگردد دلت به رفتن گرم
این صفتهای لاابالی چیست؟
تو چه دانی که چند خواهی زیست؟
گفتهای: از جهان چو میگذریم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۹ - در منع شراب و بنک و مستی
باده کم خور، خرد به باد مده
خویش را یاد او به یاد مده
هوش یار تو به، که بیهوشی
هوشیاری تو، باده کم نوشی
می بتونت کشد سر از بستان
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۰ - در آداب می خوردن
خوردن باده گر شود ناچار
کوش تا نگذرد حریف از چار
خادمی چست و صاحبی خوشخوی
ساقیی نغز و مطربی خوش گوی
تا زر و سیم و نقل داری و می
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۱ - در ترتیب منزل و اساس آن
پادشاهان که گنج پردازند
رسم باشد که شهر و ده سازند
زانکه در کردن عمارت عام
هم مثوبات باشد و هم نام
گر چه بعضی ز مال کاست شود
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۲ - در شرایط عمارت کردن
تا ندانی که کیست همسایه
به عمارت تلف مکن مایه
مردمی آزموده باید و راد
که به نزدیکشان نهی بنیاد
خانه در کوی بختیاران کن
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۳ - در منع اسراف
ای که بر قصر کوشک سازی تو
پیه بر دنبه میگدازی تو
گر چه این قصرها طربناکست
چون به گردون نمیرسد خاکست
نردبانی چنان بساز، ای گرد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۴ - در تناکح و توالد
خلق را چون نظر به صورت بود
وطن و منزلی ضرورت بود
چون شود منزل و وطن معمور
بیزن و خادمی نگیرد نور
تا اگر بگذرد ازین چندی
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۵ - در حالات زنان بد
زن به چشم تو گر چه خوب شود
زشت باشد چو خانه روب شود
زن مستور شمع خانه بود
زن شوخ آفت زمانه بود
پارسا مرد را سر افرازد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۶ - حکایت
پسری با پدر به زاری گفت
که: مرا یار شو به همسر و جفت
گفت بابا: زنا کن و زن نه
پند گیر از خلایق، از من نه
در زنا گر بگیردت عسسی
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۷ - در نصیحت زنان بد
مکن، ای شاهد شکر پاره
دل و دین را بعشوه آواره
یا مگرد آشنای و شوی مکن
یا ببیگانه رای و روی مکن
زشت باشد که همچو بوالهوسان
[...]