شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۲
جان جاهل به مرغکی ماند
که گرفتار در قفس باشد
حاصل عمر آنچنان مرغی
شک ندارم که یک نفس باشد
روشن از آفتاب خواهد بود
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۳
بلبل گلستان معشوقم
من ازین گلستان نخواهم شد
گر به ظاهر نهان شوم ز نظر
از دل دوستان نخواهم شد

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۴
ساقی باید که می ببخشد
رندی باید که می بنوشد
تشریف شریف می دهد شاه
عبدی باید که آن بپوشد

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۵
ما چو حلوایی و حلوا یار ماست
صحن ما را پر ز حلوا کردهاند
مشکلات عالمی حل وا شده
مشکل ما را چو حلوا کردهاند
ای که گوئی ذره گردد آفتاب
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۶
آنکه حق را به خویشتن بیند
عارفان عارفش نمیدانند
وانکه او را به او مشاهده کرد
عارف است او و عارفش خوانند
پادشاها ملازمان درت
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۷
ای که پرسی ز حال میر تمور
با تو گویم که حال او چون بود
گرچه چپ بود راست ره میرفت
راستی رفتنش به قانون بود

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۸
موجود منقسم به دو قسم است نزد عقل
یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود
ممکن دو قسم گشت یکی جوهر و عرض
جوهر به پنج قسم شد ای ناظم عقود
جسم و دو اصل او که هیولی و صورت است
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۹
در نی نیزه بین که رفعت او
با تو گویم چنانکه میباید
روید او و زیاده میگردد
بند بر بند او بیفزاید
تا شود نیزهای بدان رفعت
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۰
آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احول است آن یکی را به دو دید
روی تو نور هم از روی تو یافت
چشم تو سرمه ز چشم تو کشید
این چنین خوش سخنی مستانه
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۱
در آینهٔ وجود حادث
انوار قدیم می توان دید
بر لوح ضمیر هر حقیری
اسرار عظیم می توان دید

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۲
دل جام جهان نمای عشق است
بنگر که به تو تو را نماید
مجموع تجلّی الهی
در جام جهان نما نماید
در هر چه نظر کنیم واللّه
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۳
صنع خدا نگر که به حکمت چگونه ساخت
چشمت به هفت پرده و سه آب در نظر
بگشای چشم و دل که ببینی جمال او
او نور چشم تو است و تو از خویش بی خبر

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۴
در حقیقت یکی عدد نبود
گر شماری یکی هزار هزار
باطنش را نگر که جمله یکی است
گرچه در ظاهر است این تکرار

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۵
چون جمالش صد هزاران روی داشت
بود در هر ذره دیداری دگر
لاجرم هر ذره را بنمود باز
از جمال خویش رخساری دگر
خود یک است اصل عدد از بهر آنک
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۶
جام گیتی نما به دست آر
صفت و ذات بین و اسم نگر
صورت و معنی همه دریاب
گنج و گنجینه و طلسم نگر
جام می را بگیر و خوش می نوش
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۷
گرد ملک عدم چه میگردی
تختگاه مرا به دست آور
این سرا و آن سرا به مردم بخش
دولت دو سرا به دست آور
نعمت این و آن چه میجوئی
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۸
التفاتی به غیر او نکنی
گرچه باشد بهشت و حور و قصور
این سخن را ز من قبول کنی
گر نمازی گزاردی به حضور

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۹
ای که گویی فقیر مسکین مرد
اعتباری ز مرگ خود می گیر
به یقینم که جان نخواهد برد
پادشاه و وزیر و میر و گزیر

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۰
بار او می کش و خوشی می رو
ناز او می کش و خوشی می ناز
همه عالم به زیر بال آری
مرغ همت اگر کند پرواز
می ما مستی دگر دارد
[...]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۱
خلق حسن باشدش هر که حسینی بود
هر که حسینی بود خلق حسن باشدش
میل به من باشدش هر که شناسد مرا
هر که شناسد مرا میل به من باشدش
نیک سخن باشدش هرکه لسان ویست
[...]
