گنجور

اوحدی » جام جم » بخش ۸ - در ستایش سلطان ابو سعید

 

در جهان تا که سایهٔ شاهست

جور مانند سایه در چاهست

دو جهان را صلای عید زدند

سکه بر نام بوسعید زدند

جفت خورشید شد در ایامش

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۹ - تمامی این ستایش بر سبیل اشتراک

 

خسروی طاهر و وزیری پاک

هر دو در دین مبارز و چالاک

آن فلک را کشیده اندر سلک

وین جهان را نظام داده به کلک

آن چو ماهست بر سپهر جلال

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰ - در ستایش خواجه غیاث‌الدین

 

صاحب ابر دست دریا کف

میر عباد عبد آصف صف

کار فرمای هفت چرخ مشید

بوالمحامد محمد بن رشید

ملجا ملت و ملاذ عباد

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱ - در صفت سرای معمور

 

ای همایون سرای فرخنده

که شد از رونقت طرب زنده

طاق کسری ز دفترت کسریست

هشت جنت ز گلشنت قصریست

خاکت از مشک و سنگت از مرمر

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۲ - در صفت مسجد

 

ای گرامی بهشت مسجد نام

خلد خاصی ز روح جنت عام

شاه دیوارت، ای عمارت خیر

بن و بیخ کنشت کنده و دیر

از تو دین را نظام خواهد بود

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۳ - در صفت خانقاه و مدرسه

 

ای در علم و خانهٔ دستور

چشم بد باد از آستان تو دور

رفته بر خط استوار عرشت

همدم خطهٔ بقا فرشت

کوه پیش درت کمر بسته

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۴ - در حسب حال خود گوید

 

چون مزاج جهان بدانستم

نشدم غره، تا توانستم

کار من گوشه و کناری بود

راستی را شگرف کاری بود

ماه را قدر من سها گفتی

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۵ - در تخلص به اسم خواجه غیاث‌الدین

 

ای دل، از حکم زیجهای کهن

طالع وقت را نگاهی کن

به نمودار راست، بی تخمین

راز این طفل نورسیده ببین

که قوی حال یا زبون طرفست؟

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۶ - در طامات

 

ساقی ار صاف نیست، زان دردی

قدحی ده، که خواب من بردی

نیست صافی، مهل که جوش کنم

جام دردم بده، که نوش کنم

صف پیشینه صافها خوردند

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۷ - در غزل

 

مطرب، آخر تو نیز شادم کن

زان فراموش عهد یادم کن

گر چه هرگز نکرد یاد از ما

آن پریچهره یاد باد از ما

یاد او کن، ولی به نام دگر

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۸ - سال از حقیقت کاینات

 

ای پژوهندهٔ حقایق کن

نفسی رخ درین دقایق کن

هر چه پرسم ترا بهانه مجوی

پیش من کج نشین و راست بگوی

این جهانی که اندوریی تو

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۹ - در صفت علم

 

علم بالست مرغ جانت را

بر سپهر او برد روانت را

علم دل را به جای جان باشد

سر بی‌علم بدگمان باشد

دل بی‌علم چشم بی‌نورست

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۰ - در مضمون این کتاب

 

نامهٔ اولیاست این نامه

مبر این را به شهر هنگامه

اندرین نامه بدیع سرشت

ره دوزخ پدید و راه بهشت

سخن مبدا و معاش و معاد

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۱ - در قسمت کتاب

 

دوش کردم به خرمی عزمی

که بدین جام نو کنم بزمی

دل چو در خانه مست شد زین می

رخ به صحرا نهاد و من در پی

بنشستیم چون به دشت آمد

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۲ - دور اول در مبدا آفرینش

 

روز شد، ای حکیم،از آن منزل

خبری ده که چون گذشت این دل

خود ازین آمدن مراد چه بود؟

سر این هجر و این بعاد چه بود؟

مگر آغاز کار دریابیم

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۳ - در ترتیب ظهور موالید ثلاثه اول در صفت معدن

 

جرم خورشید گرد پیکر خاک

مدتی چون بگشت با افلاک

آب و خاکش ز عکس تافته شد

تبش اندر دو گانه یافته شد

متصاعد شد از میان دو بخار

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۴ - در تکوین نباتات و اشجار

 

وین چهار آخشیج را به درست

چون پدید آمد امتزاجی رست

نفس روینده رام ایشان شد

جنبش راست کار ایشان شد

شغل این نفس را به طبعی راست

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۵ - در ظهور حیوان

 

باز چون در مزاج این ارکان

متضاعف شد اعتدال و توان

قوت و حس و جنبش به مراد

مدد روح رستنیها داد

جسم چون زین دو روح یاری یافت

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۶ - در وجود نوع انسان

 

امتزاج این دو روح را با هم

چونکه در اعتدال شد محکم

نفس دانا بدان تعلق ساخت

سایهٔ نور چون بدان انداخت

نوع انسان از آن میان برخاست

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۷ - در جلوات حال شخص بعد از ولادت

 

باشدش کار از اول پایه

طلب شیر و جستن دایه

گه به دوشش کشند و گاه به مهد

گاه صبرش دهند و گاهی شهد

چون ز گهواره در کنار آید

[...]

اوحدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۰
sunny dark_mode