×
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۱
غرق آن بحر محیطست دل شیدایی
غرق آن بحر چنان شو،که ازو برنایی
طبل پنهان مزن،ای دوست، دگر زیر گلیم
که کلیمی و ملک سای و فلک فرسایی
تا دل از زنگ هوی پاک نگردد هرگز
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۲
چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و بویی
بزن، ای پسر، چو مردان، قدمی بجست و جویی
که جهان شراب خانه است و درو شراب کهنه
بکش این شراب کهنه، تو بهر زمان، بنویی
من ازین خمار مستی نه چنان شدم که هرگز
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۳
هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هویی
ببرید جمله بر هو،بزنید های و هویی
بکنید خرقها را، که ز زرق رنگ دارد
ز سرشک سیل مژگان بکنید شست و شویی
بزنید حلقه بر در، که خسیس نفس پرور
[...]