گنجور

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۹

 

گر راه نمایی همه عالم راهست

ور دست نگیری همه عالم چاهست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست

با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت

ازان بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

این بار نه بانگ چنگ و نای و دهلست

کاین بار شکار شیر و جنگ مغلست

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳

 

از مایهٔ بیسود نیاساید مرد

مار از دم خویش چند بتواند خورد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴

 

گمان مبر که جهان اعتماد را شاید

که بی‌عدم نبود هر چه در وجود آید

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

بیچاره که در میان دریا افتاد

مسکین چه کند که دست و پایی نزند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۶

 

توان نان خورد اگر دندان نباشد

مصیبت آن بود که نان نباشد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۷

 

چه کندمالک مختار که فرمان ندهد

چه کند بنده که سر بر خط فرمان ننهد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

وقتی دل دوستان به جنگ آزارند

چندانکه نه جای آشتی بگذارند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹

 

گفتم که برآید آبی از چاه امید

افسوس که دلو نیز در چاه افتاد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۰

 

دروغی که حالی دلت خوش کند

به از راستی کت مشوش کند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۱

 

غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد

ازو درست نیاید غم غریبان خورد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲

 

سلطان که به منزل گدایان آید

گر بر سر بوریا نشیند شاید

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۳

 

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم

می‌گویمت از دور دعا گر برسانند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۴

 

نیافرید خدایت به خلق حاجتمند

به شکر نعمت حق در به روی خلق مبند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۵

 

گر ز هفت آسمان گزند آید

راست بر عضو مستمند آید

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۶

 

در گرگ نگه مکن که بزغاله برد

یک روز ببینی که پلنگش بدرد

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۷

 

بشنو که من نصیحت پیران شنیده‌ام

پیش از تو خلق بوده و بعد از تو بوده‌اند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۸

 

مرغ جایی رود که چینه بود

نه به جایی رود که چی نبود

سعدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۳۴
sunny dark_mode