ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۹
اگر وام خواهی ز خویشان بجاست
ز بیگانه وام ار ستانی خطاست

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۱، ۵۲
سخن جز به اندیشه با کس مکن
یکی مرد باش آشکارا سخن

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۳
به مرد بدآیین مده وام هیچ
وگر وام خواهد ازو رخ بپیچ
گه وام دادن ره داد پوی
به آیین بده وام و بیشی مجوی

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۴
زن باخرد را ز جان دوست دار
که باشد زن باخرد دستیار
زنی جوی فرزانه و شرمگین
هشیوار و آرام و آرزمگین

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۶
بهمردمبر افسوس و خواری مکن
بویژه به مهسال مردکهن
که روزی تو مهسال گردی و پیر
همان بینی از رببدکان هژبر

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۸
چو داری پسر ده به فرهنگیان
دبیری بیاموزش اندر میان
دبیری ورا دیده روشن کند
دلش خرم و مغز گلشن کند

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۰
بجو راستگو مرد، پیغامبر
کجا راست آید پیامت بسر

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۱
کسی کشفکندیوکردیشخوار
مدارش به نزدیک خویش استوار
چو خواهی کنیدستکیری زکس
بجوی آبرومند نادسترس

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۲، ۶۳، ۶۴
ستوده گوش باش و والامنش
خجسته نهاد و فرارون کنش

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۵
مکن خودستایی که وارون شوی
به وارونگی کی فرارون شوی

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶
به نزد خدا و خداوندگار
ز نامرزی خویشتن شرم دار

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۷
ز مهسال و بهمرد پرسش نیوش
یکایک به گفتارشان دار گوش

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۸
مکن هیچ با دزد داد و ستد
کزین داد و استد ترا بد رسد
ز بیداد کوتاه کن دست دزد
چنین است فرمودهٔ اورمزد

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۹
تن از دوزخ و بیم روز بدی
نگهدار و بادافره ایزدی

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۰
به هر کار گستاخ نتوان بدن
به هرچیز و هرکس نشاید زدن
میانه به هر چیز و هرکار باش
نه گستاخ باش و نه بستار باش

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۱
به فرمانبری راه نیکی سپار
که خوش بهره یابی ز پروردگار

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۴
به هر کار یکرنگ و یکروی باش
ستوده دل و بافرین خوی باش
یگانه شو و پاک و پاکیزه دین
که مرد یگانه بود بافرین

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۵
جز از راستی هیچ دم برمیار
که باشی بر مردمان استوار

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۹
ز دین دوستی آسمانی شوی
ز داد و دهش جاودانی شوی

ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۰
روانت چو بردارد از بد خروش
خروش روان را ز دلدار گوش
نگه دار جان را ز کردار زشت
که اینست هنجار خرم بهشت
