گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۱

 

بدری که سایه بر سرش افکنده است شب

چشم و زبان و قامت و زلفش بود لقب

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۲

 

یاری که نام او نتوان گفت پیش کس

ما در میان سی و سه گفتیم نام او

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۳

 

نیمه دخنه بفکن از ار زیز

وانگهش زر بیار و بر سر ریز

تا بدانی که نام یارم چیست

راحت جان بیقرارم کیست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۴

 

نیزه ی مقلوب را تصحیف کن

وانگه آنرا در میان تیر بند

تا بدانی نام مه روئی که هست

بر مهش زنجیر و در رنجیر بند

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۶

 

چو سر برزد از برج شیر آفتاب

مرا نام او گشت روشن چو روز

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۷

 

چون بر آرد آفتاب از قلب دریا ماهئی

دیدم اندر قعر و نام یار شد روشن مرا

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۸

 

نام آن ماه که خورشید پری رویانست

آفتابیست که از برج اسد می تابد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۹

 

گر پدر را ای پیر چون کودکان بابا نخوانی

گوشهٔ ابرو بکش بر وی که تا نامش بدانی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۰

 

آهو بره را چون سر و دم ببریدم

در پیش برادر پدر نامی شد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۱

 

نام صنمی که مثل او دیده ندید

صادست ولی در اول قلب جدید

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۳

 

چو با زر مرا پیش شاه آوری

بدانی که آن ماه را نام چیست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۴

 

حرفی بفکن ز نام و آنگه بشمار

تا چند بود که نام یارم آنست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۵

 

آنک او ده یا قدّش نبود سرو روان

خمس را خامس رابع کن و نامش برخوان

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۶

 

شراب بر سر مو ریز و طرف بستان گیر

که نام یار منت در زمان شود معلوم

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۷

 

نام سرو لاله رخ دانی که چیست

چشمه و آب روان و پای گل

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۸

 

با فضله ی زنبور چو یک نیمه ی هاون

ترکیب کنی نام بزرگیست معین

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۹

 

قلب عکس و عکس قلب قلب را ترکیب کن

تا بدانی نام آن سرو سمن سیمای من

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۰

 

گفتمش نام تو ای سیمین تن آخر چیست گفت

چون مرا با زر ببینی نام من روشن کنی

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۲۱
sunny dark_mode