گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۱

 

نام صنمی که مثل او دیده ندید

صادست ولی در اول قلب جدید

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۳

 

چو با زر مرا پیش شاه آوری

بدانی که آن ماه را نام چیست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۴

 

حرفی بفکن ز نام و آنگه بشمار

تا چند بود که نام یارم آنست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۵

 

آنک او ده یا قدّش نبود سرو روان

خمس را خامس رابع کن و نامش برخوان

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۶

 

شراب بر سر مو ریز و طرف بستان گیر

که نام یار منت در زمان شود معلوم

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۷

 

نام سرو لاله رخ دانی که چیست

چشمه و آب روان و پای گل

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۸

 

با فضله ی زنبور چو یک نیمه ی هاون

ترکیب کنی نام بزرگیست معین

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۹

 

قلب عکس و عکس قلب قلب را ترکیب کن

تا بدانی نام آن سرو سمن سیمای من

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۰

 

گفتمش نام تو ای سیمین تن آخر چیست گفت

چون مرا با زر ببینی نام من روشن کنی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۲

 

یار من آن صنم که بخوبیش یار نیست

دارد جمال و قرض زهر یک چهار دانگ

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۳

 

پسنه دهنی که مستم از بادامش

تا زر ندهی مرا ندانی نامش

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۴

 

آن یار که جان و دل گروگان ویست

صد بر سر قرض نه که نامش گردد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۵

 

برجای سرمه چو بخوانی سر سال

معلوم کنی نام مهی مشکین خال

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۶

 

ای ترک سمن عذار خونریز

گر زانک بصید می روی خیز

سگ را سرش از بدن جدا کن

در گردن آهوئی درآویز

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۷

 

عین چون در میان صاد نهی

نام آن سرو سیمتن گردد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۸

 

ای جوان چون نام دلدارم نمی دانی که چیست

روی مغلوب مصحّف را بنه بر پای پیر

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۹

 

هر چند تنم چو موی آن سیمتنست

مو بر سر من نام دلارام منست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۰

 

فرشی که فکندم از پی آرامش

پهلو چو بر آن نهی بدانی نامش

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۱

 

ببوی شست سر زلف یارا گرداری

هوای چشمه ی خورشید در شب تاری

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode