گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

آنکس که ترا رخصت میخواری داد

صیقل پی آئینه هشیاری داد

تا باده ز کم حوصلگان رسوا شد

از موج بمستان خط بیزاری داد

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

شد تنگ ز کم ظرفی ما مشرب جام

مشکل که دگر سیر کند کوکب جام

آید بفقان ز دست بد مستی ما

انگشت زند اگر کسی بر لب جام

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

با آنکه پیاله گیر این بزم منم

ممتاز بلطف ساقی انجمنم

گیرد هر کس از کف ساقی جامی

گردد چو پیاله آب اندر دهنم

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴ - برای چراغانی شهر نورسپور

 

شب‌ها ز چراغ و شمع در نورسپور

هر ذره زند لاف تجلی با طور

هر روز ز شوق این چراغان تا شب

خورشید فتیله تابد از رشتهٔ نور

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

افسوس که جمعیت از احوالم رفت

شیرازه اوراق مه و سالم رفت

من بلبل بینوایم از بی برگی

هم گلشن رفت و هم پر و بالم رفت

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

زنهار مگو که بنده گمراهم

هر جا که روم بکویت افتد راهم

عالم همه آستانه درگه تست

هر جا باشم ساکن این درگاهم

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

ابر آب دگر بروی دنیا آورد

باید بمیان سبزه مینا آورد

این حرف نه من ز پیش خود می گویم

باران خبر از عالم بالا آورد

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

در بادیه گر دو گام بی آب شوی

بیدرد چرا اینهمه بیتاب شوی

از آبله پای تو یکره خاری

سیراب نشد چرا تو سیراب شوی

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

ایدل گر رفع احتیاجت هوس است

بر خویش بگیر تنگ تا دست رس است

حاجب کمتر چو دستگه نیست فراخ

خاریدن گوش را یک انگشت بس است

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

دل در غم آن سرکش جاهل چه کند

بیحوصله با عقده مشکل چه کند

خواهد که ززلف نشنود ناله دل

آواز بشب دور رود دل چه کند

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

حافظ چو بنغمه روح فرسا افتد

در سیر مقامات که از پا افتد

جز در ره آهنگ بهر سوی رود

چون آب که از جوی بصحرا افتد

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

دستت اگر ای قدوه احرار شکست

نه از ستم چرخ جفاکار شکست

تو نخل ریاض کرمی و دستت

شاخیست که از گرانی بار شکست

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳

 

راز دو جهان بتنگ دستان بسیار

اسرار بلند را به پستان بسپار

می خورده سفال نم به بیرون ندهد

گر راز دلی هست بمستان بسپار

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

این تازه بنا که عرش همسایه اوست

رفعت حرفی ز رتبه پایه اوست

باغیست که هر ستون سبزش سرویست

کاسایش خاص و عام در سایه اوست

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

آزاده ز سر هوای دستار گذاشت

قانع هوس اندک و بسیار گذاشت

در خانه دهر حرص چون جاروئیست

هر چیز که جمع کرد ناچار گذاشت

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

آنان که بخوان رزق روزی خوارند

رمزیست که از خلال حاجب دارند

یعنی چیزیکه نیست روزی تو آن

گر در دهن تست برون می آرند

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

هر چیز که مایه تن آسانی تست

برگشت چو بخت دشمن جانی تست

آن آب که در گل وجود است ترا

سیلاب شود چو وقت ویرانی تست

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

 

از شاه جهان زمانه ممنون بادا

عدلش معمار ربع مسکون بادا

زنجیر عدالتش سعادت اثر است

چون سبحه بدست پیر گردون بادا

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

از شاه جهان جهان ببرگ و سازست

کوس عدلش بسی بلند آوازست

زنجیر عدالتش سراپا چشم است

پیوسته براه دادخواهان بازست

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰

 

یارب دائم کمر بهمت بندی

دست ستم فلک بقدرت بندی

زنجیر عدالتت بود پاینده

این سلسله بر پای قیامت بندی

۲ بیت
کلیم
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۸