محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۶۹
من گبر بدم کنون مسلمان گشتم
بد عهد بدم کنون بفرمان گشتم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۷۲
مرغی بسر کوه نشست و برخاست
بنگر کی از آن کوه چه افزود و چه کاست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۷۲
آنجا کی مرا باتو همی هست دیدار
آنجا روم و روی کنم در دیوار
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۸۸
آنرا کی کلاه سر بباید زد و برد
زانست که او بزرگ را دارد خرد
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۹۷
گر آنچ بگفتۀ بپایان نبری
گر شیر شوی ز دست ما جان نبری
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۰۳
بر فلک بر دو مرد پیشهورند
ز آن یکی درزی و دگر جولاه
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۶
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سختتر گردد کمند
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸
مردان جهان فصد کنند خون آید
تو فصد کنی عشق تو بیرون آید.
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۱۹
ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود
تا میخورم امروز کی وقت طرب ماست
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۲۱
گر خاک شدی خاک ترا خاک شدم
چون خاک ترا خاک شدم پاک شدم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۲۲
مرد باید که جگر سوخته خندان بودا
نی همانا که چنین مرد فراوان بودا
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۴۹
تا با تو تویی ترا بدین حرف چه کار
کین آب حیوتست ز آدم بیزار
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۵۳
گر من بختن زیار وادارم دست
با ورد و نسا و طوس یار من بس
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۶۹
آراسته و مست به بازار آیی
ای دوست نترسی کی گرفتار آیی!
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۷۷
تعویذ گشت خوی بدآن خوب روی را
ورنه بچشم بد بخورندیش مردمان
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۰
از ترکستان کی بود آرندۀ تو
گو رو دیگر بیار مانندۀ تو
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۲
جایی کی حدیث تو کنند خندانم
خندان خندان بلب برآید جانم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۲
تا عشق ترا ببر درآوردم تنگ
از بیشه برون کرد مرا روبَه لنگ
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۲
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره و لکن زتو بینم هنرا
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۲
ای روی تو چو روز دلیل موحّدان
وی موی تو چنان چو شب ملحد از لحد
ای من مقدم از همه عشاق چون توی
مرحسن را مقدم چون از کلام قد
مکی به کعبه فخر کند مصریان بنیل
[...]