عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
اندر تن من جای نماند ای بت بیش
الا همه عشق تو گرفت از پس و پیش
گر قصد کنم که برگشایم رگ خویش
ترسم که بعشقت اندر آید سرنیش
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
ای بلعجب از بس که ترا بلعجبیست
جان همه عشاق جهان از تو غمیست
مسکین دل من ضعیف و عشق تو قویست
بیچاره ضعیف کش قوی باید زیست
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
چون از تو بجز عشق نجویم بجهان
هجران و وصال تو مرا شد یکسان
بی عشق تو بودنم ندارد سامان
خواهی تو وصال جوی خواهی هجران
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
اول که بتم شراب صافی بی درد
میداد، دلم ز من بدین حیله ببرد
و آنگاه مرا بدام هجران بسپرد
بازار چنین کنند با غر چه و گرد
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
زان یک نظر نهان که ما دزدیدیم
دور از تو هزار گونه محنت دیدیم
در کوی هوس پردۀ خود بدریدیم
تو عشوه فروختی و ما بخریدیم
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
یک روز گذر کردم در کوی تو من
ناگاه شدم شیفتۀ روی تو من
بنواز مرا که از پی بوی تومن
ماندم شب و روز در تکاپوی تو من
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
آیا بود آنگه که باز بینم رویت
در دیده کشم چو سرمه خاک کویت
گر قدر تو دی همی ندانست رهی
امروز همه جهان وتای مویت
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
گر رنگ رخت بباد بر داده شود
باد از طرب رنگ رخت باده شود
ور تو بمثل بکوه بر بوسه دهی
کوه از لب تو عقیق و بیجاده شود
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
آن راه که من آمدم کدامست ای جان
تا باز روم که کار خامست ای جان
در هر نفسی هزار دامست ای جان
نامردان را عشق حرامست ای جان
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
با دل گفتم که ای دل زرق فروش
کم گرد بگرد عشق با عشق مکوش
نشنید نصیحت و بمن بر زد دوش
تا لاجرمش زمانه میمالد گوش
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
بر سین سریر سرّ، سپاه آمد عشق
بر کاف کلام کل، کلاه آمد عشق
بر میم ملوک ملک، ماه آمد عشق
با این همه یک قدم ز راه آمد عشق
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
آن را که حیوتش آن بت شاهد نیست
در مذهب کفر زاهد و عابد نیست
کفر آن باشد که خود تو شاهد باشی
چون کفر چنین است کسی واحد نیست
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
معشوقۀ من حسن و جمالی دارد
بر چهرۀ خوب خد و خالی دارد
کافر شود آنکه خد و خالش بیند
کافر باشد هر آنکه خالی دارد
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
دیدیم نهان گیتی و اهل دو جهان
وز علت و عاربرگذشتیم آسان
آن نور سیه زلا نقط برتر دان
زان نیز گذشتیم نه این ماندو نه آن
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
زلف بت من هزار شور انگیزد
روزی که نه از بهر بلا برخیزد
و آن روز که رنگ عاشقی آمیزد
دل دزد دو جان رباید و خون ریزد
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
ابروی تو با چشم تو هم پهلو به
همسایۀ طرار یکی جادو به
آن خد ترا نگاهبان گیسو به
داند همه کس که پاسبان هندو به
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
از عشق نشانه، جان ودل باختن است
وین کون و مکان هر دو بر انداختن است
گه مؤمن و گاه گاه کافر بودن
با این دو مقام تا ابد ساختن است
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
چون عشق تو بی نشان جمالی دارد
در اصل وجود خود کمالی دارد
هر لحظه تمثل و خیالی دارد
این عشق دریغا که چه حالی دارد
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
هر روز ز عشق تو بحالی دگرم
وز حسن تو در بند جمالی دگرم
تو آیت حسن را جمالی دگری
من آیت عشق را کمالی دگرم
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
چندان غم عشق ماه رویی خوردیم
کو را بمیان اندهش گُم کردیم
اکنون ز وصالش و فراقش فردیم
کو عشق و چه معشوق کرا پروردیم؟