گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۷ - درتاریخ ساختمان طاقی

 

کرد، دل تاریخ اتمامش ز من روزی سئوال

گفتمش:«این طاق باطاق فلک، همدوش شد»

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۸ - تاریخ بنای باغی در خرم آباد

 

شده باغی بنا در «خرم آباد»

که باشد در نکویی غیرت خلد

وسیع آن دلگشا گلشن، بحدی

که دلتنگ است از وی، وسعت خلد

بدان وسعت که گر آید بخاطر

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۹ - در خریدن یا بهدیه رسیدن دو اسب برای کسی سرود

 

بدرگاهت، ای راکب خنگ رفعت

دو مرکب، دو پیک سعادت بیامد

چو بر پشت هر یک از آنها برآیی

بگو: پایه تخت عزت بیامد!

خرد از پی سال تاریخ گفتا:

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۰ - تهنیت و تاریخ جلوس شاه صفی ثانی «شاه سلیمان »

 

شکر که «عباس شه » خلد سیر

کرد چو طی دفتر ایام خود

ساخت گرامی خلفی یادگار

زنده از او کرد همان نام خود

خسرو دین پرور عادل «صفی »

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۱ - در تولد فرزند محمد زمان بیگ

 

عطا کرد ایزد بمخدوم اکرم

«محمد زمان بیگ » آن پاک گوهر

ثمین گوهری از محیط کرامت

چه گوهر؟ سپهر شرف راست اختر!

ز صلب نجابت، برآمد شراری

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۲ - تاریخ درگذشت ملابوذر فرزند مولانا خلیل الله قزوینی

 

«بوذر» آن نو گل بستان کمال

کرد از این عالم فانی چو سفر

نو گلی رفت که چون لاله گذاشت

داغها گلشن خود را بجگر

کرد از این اجر مصیبت فارغ

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۳ - در نوشدن گلدسته و گنبذ روضه یی

 

دارای جهان ناصر دین «شاه سلیمان »

آن رتبه ده تخت و، برازنده افسر

آن حامی اسلام، که پیوسته رخ دین

از پشتی او، آینه سانست منور

در کشتی، اگر یاد کند کس ز وقارش

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۴ - در سوگ و تاریخ مرگ میرباقر

 

چراغ دلم «میرباقر» که داشت

ز سیماش نور سیادت ظهور

به عشرت‌سرای بقا بار بست

از این محنت‌آباد دار غرور

شد از رفتن او، ز جان‌ها قرار

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۵ - ماده تاریخ فتح قندهار

 

شاه جم حشمت «سلیمان » جاه

که بود چشم بد ز ملکش دور

آن که باشد ز پرتو مهرش

چون دل دوستان جهان پر نور

بسکه دارد بحال خلق نظر

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۶ - تاریخ تعمیر گنبذی

 

از فضل خدا، خدیو ایران

شاهی که جهان ازوست معمور

بلقیس زمانه را «سلیمان »

باشند زهم، همیشه مسرور

بر خوان عطای او نوالش

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۷ - تاریخ ساختن خرگاه شاهی

 

بفرمان «عباس ثانی » شهی

که باشد درش، قبله گاه سپهر

ز لشکر کشان در رکابش، یکی

شهنشاه انجم سپاه سپهر

ز توفیق حق خیمه یی شد تمام

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۹ - در تاریخ فتح خراسان

 

منت خدای را که ز اقبال شاه ما

شاهنشهی که چرخ نهد روی بر درش

هرکس ز روی صدق سربندگی مدام

برخاک در گهش ننهد، خاک بر سرش

آیینه جمال ظفر، آب تیغ اوست

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۰ - در زادروز کودک پدرمرده یی سرود

 

آن گوهر گرامی جانی، ز درج غیب

بعد از پدر چو شد متولد بصد شرف

تاریخ مولدش خرد اندیشه کرد و گفت:

«آن گوهر یگانه، یتیم آمد از صدف »

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۱ - در سوگ و تاریخ مرگ شاه عباس دوم

 

در جهان ماتم و شوری دیدم

همه گویان ز دل و جان صدحیف!

چون صدف دست بهم سودی خلق

ک از آن گوهر رخشان صدحیف!

کوه و صحرا همه مینالیدند

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۴ - تاریخ بنای بقعتی

 

در نکو عهد سلیمان زمان

خسروی کاو کرده ملک از ظلم، پاک

در زمان او ندارد ذره یی

کبک از شهباز و میش از گرگ، باک

کیست نبود بهر عمر و دولتش

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۵ - در تاریخ میردیوانی یافتن امیری

 

از حکم شاه بخرد، در دین ز حق مؤید

فرزند آنکه آمد، در شأن او تبارک

تا هست چرخ بیمهر، دوران مباد بی او

تا هست مهر بر چرخ، تاجش بود بتارک

خان عدالت آیین، تا گشت میر دیوان

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۶ - در زاد روز کودکی

 

بگرامی برادر جانی

که مبادا بدش ز دور فلک

آن بتن مردمی، بجان یاری

آن بخلق آدمی، بخلق ملک

داد یکدانه گوهری ایزد

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۹ - تاریخ بنای مهتابی نواب خان

 

مه برج اقبال، «نواب خان »

که بادا الهی جهانش بکام

ز آوازه عدل و احسان او

بود گوش این نه صدف، پرمدام

بمیدان هستی، ز لطف حقش

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۰ - ماده تاریخ میردیوانی زینل خان

 

چون ز روی حق شناسی خسرو گردون سریر

آنکه گیرد از شهان دهر باج احتشام

چون گهر از رشته، می افتد برون معنی ز لفظ

بس که پیش مدح او باریک میگردد کلام

خسرو عادل که باشد در دعایش خلق را

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۱ - در تاریخ مرگ فرزندش عبدالحسین سرود

 

رفت نور دیده ام «عبدالحسین »

تابم از دل برد و، خواب از دیده ام

چون تواند دید خالی جای او

دیده در خون خود غلتیده ام

موی آتش دیده را ماند تنم

[...]

واعظ قزوینی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۷
sunny dark_mode