گنجور

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۳

 

* هر گه که بنفشه جامه در رنگ زند،

در دامنِ گل بادِ صبا چنگ زند،

هشیار کسی بُوَد که، با سیمْبَری

می نوشد و جام باده بر سنگ زند.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۴

 

برخیز و مخور غمِ جهانِ گُذران،

خوش باش و دمی به شادمانی گذران

در طَبْعِ جهان اگر وفایی بودی،

نوبت به تو خود نیامدی از دگران.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۵

 

در دایرهِٔ سپهرِ ناپیدا غور،

می نوش به خوشدلی که دور است به جور؛

نوبت چو به دوْرِ تو رَسَد آه مکن،

جامی است که جمله را چشانند به دوْر!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۶

 

از درسِ علوم جمله بگریزی بِهْ،

و اندر سرِ زلفِ دلبر آویزی به،

ز آن پیش که روزگار خونت ریزد،

تو خونِ قِنینه در قدح ریزی به.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۷

 

ایّامِ زمانه از کسی دارد ننگ،

کاو در غمِ ایّام نشیند دلتنگ؛

می خور تو در آبگینه با نالهٔ چنگ،

ز آن پیش که آبگینه آید بر سنگ!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۸

 

* از آمدنِ بهار و از رفتنِ دی،

اوراقِ وجودِ ما همی‌گردد طی؛

می خور، مخور اندوه، که گفته‌است حکیم:

غم‌های جهان چو زَهر و تِریاقش می.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۹

 

زان پیش که نامِ تو ز عالَم برود

می خور، که چو می به دل رسد غم برود؛

بگشای سرِ زلفِ بُتی بند ز بند،

زان پیش که بند‌بندت از هم برود!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۰

 

* ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم،

وین یک‌دمِ عمر را غنیمت شمریم؛

فردا که ازین دیْر کُهَن درگذریم؛

با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۱

 

* تَن زن چو به زیرِ فَلَکِ بی‌باکی،

می نوش چو در جهانِ آفت‌ناکی؛

چون اوّل و آخِرت به جز خاکی نیست،

انگار که بر خاک نه‌ای در خاکی.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۲

 

* می بر کفِ من نِهْ که دلم در تاب است،

وین عمرِ گریزپای چون سیماب است،

دریاب که، آتشِ جوانی آب است،

هُش دار، که بیداری دولت خواب است.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۳

 

می نوش که عمرِ جاودانی این است،

خود حاصِلَت از دوْرِ جوانی این است.

هنگامِ گُل و مُل است و یاران سرمست،

خوش باش دمی، که زندگانی این است.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۴

 

با باده نشین، که مُلْکِ محمود این است،

وَزْ چنگ شنو، که لحنِ داوود این است؛

از آمده و رفته دگر یاد مکن،

حالی خوش باش، زان‌که مقصود این است.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۵

 

امروز تو را دسترس فردا نیست،

و اندیشهٔ فردات به جز سودا نیست،

ضایع مکن این دم اَر دلت بیدار است،

کاین باقیِ عمر را بقا پیدا نیست!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۶

 

* دوْرانِ جهان بی می و ساقی هیچ است،

بی زمزمهٔ نایِ عراقی هیچ است؛

هر چند در احوال جهان می‌نگرم،

حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۷

 

تا کی غمِ آن خورم که دارم یا نه؛

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه،

پر کن قدح باده، که معلومم نیست

کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۸

 

تا دست به اتفاق بر هم نزنیم،

پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم،

خیزیم و دمی زنیم پیش از دمِ صبح،

کاین صبح بسی دمد که ما دَم نزنیم!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۹

 

لب بر لب کوزه بردم از غایت آز،

تا زو طلبم واسطهٔ عمرِ دراز،

لب بر لب من نهاد و می‌گفت به راز:

می خور، که بدین جهان نمی‌آیی باز!

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۰

 

خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش؛

با لاله‌رخی اگر نشستی، خوش باش؛

چون عاقبتِ کار جهان نیستی است،

انگار که نیستی، چو هستی خوش باش.

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۱

 

فردا علم نفاق طی خواهم کرد،

با موی سپید قصد می خواهم کرد،

پیمانهٔ عمر من به هفتاد رسید،

این دم نکنم نشاط، کی خواهم‌ کرد؟

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲

 

گردون نِگَری ز قدّ‌ِ فرسودهٔ ماست،

جیحون اثری ز اشکِ پالودهٔ ماست،

دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست.

فردوس دمی زِ وقتِ آسودهٔ ماست.

خیام
 
 
۱
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
sunny dark_mode