گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۶۴

 

صد زخم چشید نفس و افگار نشد

صد تجربه کرد عقل و بر کار نشد

از گردش چرخ صد هزاران عبرت

این دیده بدید و هیچ بیدار نشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۶۶

 

هرگز دل من واقف اسرار نشد

روزی به صفا و صدق بر کار نشد

بس پند که بشنید و یکی گوش نکرد

بس عبرتها که دید و بیدار نشد

اوحدالدین کرمانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

شاها به عداوت توکس یار نشد

کاو در نظر جهانیان خوار نشد

با نشأهٔ خصمی تو آنکس که بخفت

در خواب شد آنچنان که بیدار نشد

وحشی بافقی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

کشت عملم هیچ نمودار نشد

هرگز دل و دیده ام نکوکار نشد

هر چند که رفتگان خبرها کردند

از رفتن خود دلم خبردار نشد

سعیدا
 
 
sunny dark_mode