گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

آنم که سر نمیکشم از خنجر بلا

دارم زعشق روی تو سر در سر بلا

عشقم ادیب و تخته ی تعلیم لوح صبر

تن نسخه ی ملامت و دل دفتر بلا

هرگز زیمن سایه ی سنگ پریوشان

[...]

بابافغانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

تا همتم به دست طلب زد در بلا

دربست شد مسخر من کشور بلا

دست قضا به مژده کلاه از سرم ربود

چون می‌نهاد بر سر من افسر بلا

آن دم هنوز قلعه مهدم حصار بود

[...]

محتشم کاشانی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۹

 

یا رب به خون و خاک شهیدان کربلا

می بخش ایمنی به صفایی ز هر بلا

صفایی جندقی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی

 

وانگه پس از سه روز، در آن دشت پربلا

بستند بار سوی مدینه، ز کربلا

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode