گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

شوخیش بسکه وحشی افسانه دل است

در دیده می نشیند و بیگانه دل است

اهل وفا ز دیدن هم گشته اند مست

رنگ شکسته باده پیمانه دل است

عمرش به عذر خواهی مهر و وفا گذشت

[...]

اسیر شهرستانی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۶ - سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است

 

سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است

این شمع را فروغ ز پروانهٔ دل است

مشت گلیم و ذوق فغانی نداشتیم

غوغای ما ز گردش پیمانهٔ دل است

این تیره خاکدان که جهان نام کرده ئی

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode