گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸

 

آن را که سر و کاری با چون تو نگار افتد

سر پیش تو دربا زد چون کار به کار افتد

سنگ است نه دل کو را با زلف تو افتد خویش

بس طرفه بود سنگی کو بر سر مار افتد

افتد چو تو برخیزی در پای تو صد عاشق

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode