گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

آن را که رسد ناوک دل دوز تو بر چشم

ناکس بودار چشم دگر پیش ندارد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

گفتی خبر دوست شنیدی چه شدت حال

این ها زکسی پرس که از خود خبری داشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

کم گوی ولی قصه ی درمان که به این درد

حیف است که آلوده ی درمان شده باشی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

دیبا نتوان یافت از این پشم که رشتیم

خرما نتوان خورد از این خاک که کشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که زمشاطه نرنجیم که زشتیم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ای بیخبر از درد دل و داغ نهانی

ما قصه ی خود با تو بگفتیم و تو دانی

دل مینگرد روی تو، جان میرود از دست

داریم از این روی بسی دل نگرانی

ای شمع که ما را به سخن شیفته کردی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

چو گوهر پاک دارد، مردم پاک

کی آلوده شود در دامن خاک

گل سرشوی از این معنی که پاک است

به سر بر میکنندش گرچه خاک است

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode