گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

چون سینه بجنباند و یک لخت بپوید

از هر سر پرش بجهد لؤلؤ شهوار

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

تا سرخ کند گردن، تا سبز کند روی

سرخی نه به شنگرفش و سبزی نه به زنگار

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

آورد لی به جوال و به عبایه

از ساحل دریا چو حمالان به کتفسار

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

گاهیش بیاموزد و گاهی بناموزد

گاهی به بیابانش برد گاه به کهسار

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

چون مهتر ما مال همه پاک بریزد

هم در بی‌اندازه و هم لؤلؤ شهوار

منوچهری
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode