گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳ - مدحی دیگر از آن پادشاه

 

ای آذر تو بافته از غالیه چادر

اندر دل عشاق ز دست آذرت آذر

زلفین تو ریحان دل عشاق تو جنت

دیدار تو خور دیده عشاق تو خاور

نه سرو سهی چون تو و نه لاله خودرو

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

انگشت و زبان رهی از عشق گرانست

کاندر دل من نیست ز لهو و طرب آثار

هجر تو پسر آنچه بدین جان پدر کرد

هرگز به نکرد آن به حسین شمر ستمگر

ز اندیشه تو نیست مرا روی رهایی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

انگشت و زبان رهی از عشق گرانست

کاندر دل من نیست ز لهو و طرب آثار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

هجر تو پسر آنچه بدین جان پدر کرد

هرگز به نکرد آن به حسین شمر ستمگر

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

ز اندیشه تو نیست مرا روی رهایی

تا روی چو ماهت نکنی باز پدیدار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

خط سیهی زشت بود بر سیهی بر

بر یاد نکو بد نبود یاد نکوکار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

با وصلت هجران تو ای دوست نخواهم

کز وصلت تو در نورم و از هجر تو در نار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

هرگز به جهان دیده این نادره پیکر

یک بهره به تو مانده و سه بهره بدین یار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

آرند ازو دسته بسته به گواره

نزدیک کریمان جهان روزی صد بار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

بوی خوش او باز مرا سوی تو خواند

بنگر که چه چیزست بیندیش و برون آر

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

وقت آمد اگر گردم بر عشق تو پیروز

وقتست که از خواب عنا کردم پندار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

سازم ز جمال تو من امروز بهاری

چو تو صنمی نیست به یغما و به فرخار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

در مجلس شایسته آن چیست بگو کیست

مخدوم و ولی نعمت من باشد ناچار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

هست این ز در مجلس آن صاحب والا

کز محتشمان نیست چو او سید احرار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

شادست همه ساله ازو خسرو اعظم

در ملک چو او نیست یکی راد نکوکار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

با سیرت پاکیزه و با رای شدیدست

گفتار چو کردار و چو کردارش گفتار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

سادات جهان را ز جهان هر چه بباید

داده ست مر او را همه جبار جهاندار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

کس شاعر را چندان ننوازد هر روز

چندانی کآن راد به سیم و زر بسیار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

گر نیست به هنگام عطا در خطر اندر

دستش چو بهارست پر از گوهر و دینار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

خشم تو چو تیرست و عدو همچو نشانه

رایت چو سپهریست پر از کوکب سیار

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
sunny dark_mode