گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۷

 

آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از من

من بیخبر از خویش و تو هم بیخبر از من

گفتم که صنوبر غم قدت برد از دل

او نیز خرابست بصد دل بتر از من

از پند عزیزان زره خواری عشقت

[...]

اهلی شیرازی
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۷ - حیله

 

دیشب دو نفر از رفقا آمده بودند

در محضر من ساخته بر ماحضر از من

همراه یکیشان پسری بود که گفتی

چشمانش طلب میکند ارث پدر از من

از در نرسیده به همان نظره‌ی اول

[...]

ایرج میرزا
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

نگذاشت غم تنگ دهانت اثر از من

جز نام بجا نیست نشان دگر از من

برقی است خیال تو که بر خرمن جانم

هرگاه زند هیچ نماند اثر از من

بیرون نروم از خط فرمان تو هرگز

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode