گنجور

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

گر صبر کنی ور نکنی موی بناگوش

این دولت ایام نکویی به سر آید

گر دست به جان داشتمی همچو تو بر ریش

نگذاشتمی تا به قیامت که بر آید

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰

 

از یاد تو غافل نتوان کرد به هیچم

سر کوفته مارم نتوانم که نپیچم

سعدی
 
 
sunny dark_mode