گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

از پیش من ای ماه جهان گرد مرو

وی غنچة نازِ نازپرورد مرو

در عشق تو با من نفسی بیش نماند

یک لحظه غنیمت است، بیدرد، مرو

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

دلگیر بود نالة بلبل بی‌تو

پر دردسرست نشئة مل بی‌تو

بی‌تاب بود طرّة سنبل بی‌تو

نوبر نکند شکفتگی گل بی‌تو

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

هستی همه گرچه هست از فیض اله

هستیِّ پس از فنا بود خاطرخواه

هر چند که خلعت همه از شاه بود

ممتاز بود قبای پوشیدة شاه

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

یارب نفس گرم ثنا سنجم ده

وز درد طلب راحت هر رنجم ده

از خویش تهی کن وز خویشم پر کن

ویرانه کن و در خور آن گنجم ده

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

دنیا چاهی است نزد دانا بی‌ته

طول امل است ریسمان این چه

هر چند بود جامة عمر تو دراز

بر قامت طول امل آید کوته

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

آمد سر زلف بند بند افکنده

چین در خم طرّة کمند افکنده

هر عقده که برداشته از کار دلی

بر گوشة ابروی بلند افکنده

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

یارب گرة غفلتم از دل بگشای

گرد هوسم ز چهرة جان بزدای

چون آینه‌ام ز زنگ هستی برهان

هیچم کن و پس هر آنچه هستی بنمای

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

رفتی رفتی ز پیشم ای جان رفتی

چون صبح طرب ز شام هجران رفتی

آلودگی صحبت ما ننگت بود

چون شعله ز ما کشیده دامان رفتی

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

هر دل که نداشت نور دانشمندی

از زهد و ریاضتش نشد خرسندی

مرغی که به سوی شاخ بایدش پرید

زینش چه که پا گشایی و پربندی!

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

ای آنکه دو لب به نشئة مل داری

شیرین دهنی چون غنچة گل داری

معشوقی و عاشقانه می‌خوانی شعر

با آنکه گلی، زبان بلبل داری

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

لطف و کرم و طبع وفاجو داری

هر چیز که داری همه نیکو داری

بی‌پرده به چشم عاشقان جلوه‌گری

گر هژده هزار پرده بر رو داری

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

تا کی فیّاض ترک مستی تا کی!

زاهد چو نیی تو، بت‌پرستی تا کی!

این بار گران زور دگر می‌خواهد

عجز تو و طمطراق هستی تا کی!

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

تا کی هدف بوده و نابوده شوی

ترسم در زیر بار فرسوده شوی

تا چند به دوش خود کشیدن خود را

بردار ز خود دست که آسوده شوی

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

ای آنکه به چهره کمتر از باغ نیی

در دل سیهی چو لالهٔ داغ نیی

از جستن صیدی چون من از بند غمت

داغم من و داغم که چرا داغ نیی

فیاض لاهیجی
 
 
۱
۶
۷
۸
sunny dark_mode