گنجور

 
۱
۳
۴
۵
۶
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

یک نکته معنی ز همه دنیی به

دنیی چه بود ز جنت الماوی به

شاهی مطلب منصب درویشی جوی

کز هر دو جهان بندگی مولی به

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

از باغ ارم گوشه درویشان به

درویش ز چشم این و آن پنهان به

در جیب کشیدیم سر و آسودیم

سر درکشی از سرکشی سلطان به

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

ترکم چو کمان ابروان کرد به زه

تیر مژه انداخت از آن بر که و مه

چون دید که موی خواهد آن ترک شکافت

هندو بچه زلف تو پوشید زره

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

ای طبع تو را جان لطیفان بنده

ساز تو مزاج طبع را سازنده

در خدمت تو همه چو چنگ استاده

وز غایت شرم سر به پیش افکنده

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

با شمع چو گرم شد سر پروانه

با شمع بسوخت خویشتن مردانه

شد در سر شمع و شمع را شب همه شب

از سوختن خویش بدو پروانه

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

ای دل تو ز همنشین دگرسان گردی

با هر چه نشینی به صفت آن گردی

پیوسته چو گرد زلف خوبان گردی

این مایه ندانی که پریشان گردی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

اینت نرسد که بر تنم رشک بری

زیرا که بر او رشک برد ماه و پری

ای روی تو برده آب گلبرگ طری

سبحان الله ز گل بسی خوبتری

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای همنفسان شدست وصلم سپری

وقت است که آغاز کنم نوحه‌گری

در پرده شب دمی نوا یافته بود

کارم ز لبت کرد سحر پرده‌دری

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

ای صبح که آهنگ به خونم داری

از باد دل مرا چه می‌آزاری

داری نفسی سردتر از یخ امشب

تو زاده خورشید نه‌ای پنداری

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

معشوق ز ذوق باده گلناری

در ساخته بود دوش با بیداری

ز اشکم بر او شیشه حدیثی می‌راند

می‌داد دران حدیث شمعش یاری

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

ای منزل دوست خوش هوایی داری

فریاد که بوی آشنایی داری

من خاک تو را چو سرمه در دیده کشم

زیرا که نشان کف پایی داری

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

هر گه که گذر کنم بر آب صافی

وز شوق نظر کنم در آب صافی

چندان گریم که آب صافی گردد

از خون دو چشم من شراب صافی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

ای نی تو نه همچو من پریشان حالی

بی درد برین صفت چرا می‌نالی

گیرم که منم ز غصه‌ها مالامال

آخر نه تو داری اندرونی خالی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

ای عاشق رخسار تو چون ما خیلی

خود نیست به عاشقان دلت را میلی

کس نیست ز عاشقان به زندان لبت

گر زان که لبت چنین کند واویلی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

جان منی ای نگار و سلطان منی

سلطان منی ولی به فرمان منی

هم سرو و روان هم مه تابان منی

کوتاه کنم حدیث جانان منی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

ای باد اگرش خوش دل و تنها بینی

و او را هوس این دل شیدا بینی

گویش تو بدان نشان که دی می‌گفتی

کاحوال تو چون است بیا تا بینی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

یک رنج تحمل کنی از صد برهی

چون نیک شوی ز صحبت بد برهی

چون نفس تو با تو هیچکس را بد نیست

فارغ شوی از بدی گر از خود برهی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

ای نی که به ناله غم همی‌فرسایی

وز نغمه خوش طرب همی‌افزایی

ببریده‌ای از شکر از آن می‌نالی

وین طرفه که بی شکر شکر می‌خایی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

گه رهزن و گاه رهنمون می‌آیی

گاهی ز درون گه ز برون می‌آیی

هر لحظه به کسوه‌ای برون می-آیی

آگه نشود کسی که چون می‌آیی

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۷

 

حالی که به صد زبان بیان نتوان کرد

کلک دو زبان چگونه تقریر کند

۱ بیت
همام تبریزی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۲