گنجور

 
۱
۳
۴
۵
۶
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

زآن بر دو لبت ز بوسه مرزوق نیم

کز حسن و جمال چون تو ممشوق نیم

می طعنه زنی که تو مرا خوب نه ای

من عاشقم ، ای نگار ، معشوق نیم

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

ای آنکه تویی نور دل و شمع روان

تا بی خبرم از تو ، نه پیدا نه نهان

بی من تو بکام خویش ای جان جهان

من بی تو چنانم که مبادی تو چنان

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

این نافرمان دل ، ار پذیرد فرمان

دشواری من خوار شود ، سخت آسان

درمانده بدست دلم ، ای جان جهان

درمانده بدل بتر که درمانده بجان

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

ای عادت تو به وعده صادق بودن

وی سیرت تو یار موافق بودن

بر موجب این دو چیز نیکو که تراست

جز بر تو حلال نیست عاشق بودن

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

ناشاد مرا ، ای بت نوشاد ، مکن

از داد خدا بترس و بیداد مکن

نیکویی کن مرا به بد یاد مکن

مر خصم مرا از غم من شاد مکن

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

ای برده فراق تو فراغ دل من

خالی ز گل و مل تو باغ دل من

اندیشه و تیمار تو داغ دل من

مردم ز غم تو ، ای چراغ دل من

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

ای کرده به بی وفایی آهنگ ، مرو

باری سخنی ز بهر مردان بشنو

اکنون که دلم هست به نزد تو گرو

دل باز فرست ، هر کجا خواهی رو

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

بر عاج بنا گوش چو سیم و خز تو

آغاز همی کند خط دل گز تو

ترسم که برون برد سر از مرکز تو

بفروش کنون که یار دارد از تو

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

گفتم : بکنم دو دست کوتاه از تو

دل بر کنم ، ای صنم ، بیک راه از تو

اکنون چو برید خواهم ، ای ماه ، از تو

از جان کنم آغاز ، پس آنگاه از تو

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

هر چند به دردم از دل محکم تو

گیرم کم جان و دل ، نگیرم کم تو

یا هست کنم آنچه ترا کام و هواست

یا نیست کنم جوانی اندر غم تو

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

تا بود ز روی مهر لاف من و تو

در خواب ندید کس خلاف من و تو

چون تیره شد اکنون می صاف من و تو

مادر نه بهم برید ناف من و تو ؟

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

ای همت من رسیده پاک از پی تو

در چشم خرد فکنده خاک از پی تو

هر لحظه دلم کند تراک از پی تو

ای بی معنی ، شدم هلاک از پی تو

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

ای فخر زمانه را ز پیوندی تو

آدم شده محتشم ز فرزندی تو

زین گونه به رنج بنده خرسند شدی

چون در خورد از روی خداوندی تو ؟

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

دل تنگم از ان جهان پیوسته

.......................................

کی بگسلم از مهر چنان دلبندی ؟

چون هست رگ عشق بجان پیوسته

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

از جور و ستیز تو بهر بیهده ای

در هر نفس از سینه بر آرم سده ای

ای روی تو در چشم رهی بتکده ای

مردی نبود ستیزه با دلشده ای

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

ای شمع ، که پیش نور دود آوردی

یعنی خط اگر چه خوش نبود آوردی

گر دود دل منست دیرت بگرفت

ور خط بخون ماست زود آوردی

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

گر عقل مکان گیر مصور بودی

بر چهرۀ ملکت تو زیور بودی

ور دانش را جنبش و محور بودی

اندر فلک رای تو اختر بودی

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری

در تیره شب از دیده سبل برداری

بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری

کیمخت زمین بماه نو بنگاری

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

آن به که جهان را بدل شاد خوری

باده ز کف حور پریزاد خوری

پیوسته ز دست نیکوان باده خوری

بادست غم جهان ،چرا باد خوری ؟

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

اول قدم آنست که جان در بازی

وز خانه به یکبار بکوی اندازی

چون قوت تسلیم و رضا حاصل شد

آنگه بنشینی و بخود پردازی

۲ بیت
ازرقی هروی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۸