گنجور

 
۱
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۵

 

نائی که سخن بود روان از لب او

در نی شکر آمد بفغان از لب او

لب بر لب نی نهاد و دم داد دمش

تا گفت که آمدم بجان از لب او

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۶

 

ای گشته خجل زهره ز چنگ خوش تو

صلح همه کس فدای جنگ خوش تو

کو دسترسی فراخ تا بر دارم

کام دل خویشتن ز تنگ خوش تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۷

 

از دولت مخدوم جهان و فر او

با کام دلند مادر و دختر او

مقنع بسر آن پسران برفکند

مادر که جهان ملک بود دختر او

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۸

 

دانی صنما که بر چه سانم بیتو

خونابه ز دیده می فشانم بیتو

گر با تو بگیرندم و بردار کنند

به زان بودم که زنده مانم بیتو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

ای زلف ترا حلقه و خم تو بر تو

وز خط برخت نیل و بقم تو بر تو

باد سحری گفت بگل وصف رخت

خون بر دلش افتاد ز غم تو بر تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۰

 

فرزند حسن ایدل و جانم با تو

گردون نگذاشت تا بمانم با تو

هر چند که غائبی دلم حاضر تست

هر جا که همی روم روانم با تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۱

 

ای نور دو دیده آن سزد مذهب تو

گر منبع تحقیق بود مشرب تو

آبستنی شب جهان میبینی

خوشباش چه دانی که چه زاید شب تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۲

 

ای داده گلابرا خجالت خوی تو

مستم ز هوای لب همچون می تو

حقا که گرم دست دهد پی کنمش

جز سایه کسی را که بود در پی تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۳

 

تا حسن رخ تو گشت پیرایه تو

خورشید پناه داده با سایه تو

برسایه بالای تو رشکم باشد

من دور ز تو و سایه همسایه تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۴

 

ایخنده زنان بر مه انور رخ تو

وی غیرت آفتاب خاور رخ تو

در حشر که مشغولی هرکس بخودست

دزدیده مرا نظر بود بر رخ تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

تا بر در آرزو بود منزل تو

حل می نشود مسئله مشکل تو

دلرا بهوس کاسه هر آش مکن

تا جام جهان نمای گردد دل تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۶

 

ایدل کم این دیر کهن گیر و برو

ترک فلک بیسرو بن گیرو برو

نیک و بد تو پیشرو و رهبر تست

زینپس پی معنی سخن گیرو برو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۷

 

ای مفتی شرع مکرمت خامه تو

افلاک مطیع رای خود کامه تو

در شرع کرم رواست کاندر دو سه ماه

یکبار ندید ابن یمین نامه تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۸

 

روزیکه نبد هیچ نشان من و تو

دادند بهم قرار جان من و تو

کامروز بجز میان تو با تن من

یکموی نگنجد بمیان من تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۹

 

ایدل ز سخن آنچه مرادست آن گو

جان تربیت است اهل سخن را جان کو

از هر طرفی عنصریی خیزد اگر

سلطان بنوازدش ولی سلطان کو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

ای چرخ فلک هزار فریاد از تو

آن به که نیاورد کسی یاد از تو

سرگشته و با لباس محنت زدگان

پیوسته از آنی که نیم شاد از تو

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۱

 

ای بس که جهان باشد و ما خاک شده

ز آلایش تن روان ما پاک شده

تن طوطی جانرا قفسی دلگیرست

طوطی ز قفس جسته بر افلاک شده

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۲

 

ایدل تو مپندار بجانی زنده

لطفیست الهی که بدانی زنده

گر با تو بود جان بکجا دارد جای

ور بیتو بود پس بچه مانی زنده

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

ایمهر رخ تو جای در دل کرده

چشمت مدد جادوی بابل کرده

آن رسته دندان چو درت گوئی

پروینست در آفتاب منزل کرده

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۴

 

آمد بر من زلف مشوش کرده

وز سنبل تر لاله منقش کرده

من بر سر آشتی و او بر سر جنگ

خود را ز شراب حسن سرخوش کرده

۲ بیت
ابن یمین
 
 
۱
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
 
تعداد کل نتایج: ۶۴۰