گنجور

 
۱
۲۶
۲۷
۲۸
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

از بس که رسد زخم غمت سوی دلم

با درد تو درساخته شد خوی دلم

هر بام چو شام در نماز آرم روی

سوی در و بام تو بود روی دلم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

شمعم که ز تست جانم ای جانانم

بی سوز تو زیست یک نفس نتوانم

گر باد وزد بر تو بمیرم در دم

ور دور شوی زمن برآید جانم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

ترسم که شبی سحر دعایی بکنم

وز سوز به گریه، های هایی بکنم

بیداد تو پیش دادگر بردارم

وز بی خبری ترا دعاِی بکنم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

هجر تو تباه کرد حالم چه کنم

بگرفت ز جان بی تو ملالم چه کنم

گفتی مَگِری منال در فرقت من

چون بی تو نگریم و ننالم چه کنم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

دُر از لب گوهر شکنش می‌خواهم

یک نکته ز شیرین دهنش می‌خواهم

او را همگی ز جان و دل می‌خواهند

اما نه بدینسان که منش می‌خواهم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۳

 

هنگام وداع تا به منزل رفتیم

از آب دو دیده پای در گل رفتیم

توفیر سفر نگر که از صحبت تو

با دل، برت آمدیم و بی دل رفتیم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۴

 

ما گرچه به نطق طوطی خوش نفسیم

بر شکر گفته‌های سعدی مگسیم

در سنت شاعری به اجماع امم

هرگز من و سعدی به امامی نرسیم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۵

 

ای چرخ ز گردش تو خرسند نیم

آزاد کنم که لایق بند نیم

گر میل تو بابی هنر نااهل است

من نیز چنان اهل و هنرمند نیم

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۶

 

هر شب چو شباهنگ بگرید با من

ناهید به آهنگ بگرید با من

وز جور تو سنگدل چو گریم بر خود

حقا که دل سنگ بگرید با من

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۷

 

در عشق تو کس تاب نیارد جز من

در شوره کسی تخم نکارد جز من

با دشمن و با دوست بدت می گویم

تا هیچکست دوست ندارد جز من

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۸

 

نه کارگر است چاره سازی با تو

نه درگیرد زبان درازی با تو

نه رام شوی به دلنوازی با من

مشکل کاریست عشق بازی با تو

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۹

 

آمد بنشست، گفت: «برخیز و برو!

مستی و دمید صبح، برخیز و برو!»

لب بر لب من نهاد و می‌گفت به راز:

«کای یار دلاویز، میاویز و برو!»

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۰

 

ما را نبُوَد دلی که کار آید ازو

جز ناله که هر دمی هزار آید ازو

چندان گریم که کوچه‌ها گِل گردد

نِیْ روید و ناله‌های زار آید ازو

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

جانکاه منی و دل‌فزای همه‌ای

دلبند منی و دلگشای همه‌ای

بیگانه شدی با من و این هیچم نیست

این می‌کشدم که آشنای همه‌ای

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۲

 

ای دل ز می غرور مستی تا کی

وی مرغ هوای عرش پستی تا کی

همکاسه روح القدسی، بهر دو نان

دیوی و ددی و سگ پرستی تا کی

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۳

 

از سادگی و سلیمی و مسکینی

وز سرکشی و تکبر و خودبینی

بر آتش اگر نشانیم بنشینم

بر دیده اگر نشانمت ننشینی

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۴

 

هر دم ز من دلشده بیزار شوی

بی هیچ کینه ز من دل آزار شوی

قدر من دلسوخته دانی لیکن

روزی که به روز من گرفتار شوی

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۵

 

نه عشق شنیده‌ام بدین رسوایی

نه دلشده دیده‌ام بدین شیدایی

صبر اندک و عشق آمده دل رفته ز دست

خصم آگه و او سرکش و من سودایی

۲ بیت
مجد همگر
 
 
۱
۲۶
۲۷
۲۸
 
تعداد کل نتایج: ۵۵۸