×
وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۴۰ - در شکوه
عدل تو اگر چهره بما بنمودی
ور چشم عنایتت نظر فرمودی
این جور ، که رفت بر تنم ، کی رفتی ؟
وین رنج ، که هست بر دلم ، کی بودی؟
۲ بیت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۱
دیروز که در سرای عالی بودی
رمزی گفتی اشارتی فرمودی
گر هست بده ورنه در آن بند مباش
انگار که از من این سخن نشنودی
۲ بیت
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۴
آن دل که سراسیمهٔ عالم بودی
یک ذرّه ندید از همه عالم سودی
هر سودایی که بود بسیار بپخت
حاصل نامد زان همه سودا دودی
۲ بیت
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۱
گر دوش بتم تالۀ من بشنودی
با سنگ دلی بر دل من بخشودی
وانچ از غم او کشید این سوخته دل
گر خود شب دوشینه بدی بس بودی
۲ بیت
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۴۲
گر خوبتر از روی تو باغی بودی
پایم همه روزه راه آن پیمودی
چندان کَرَمت نیست که خشنود کنی
درویشی از آن باغ به شفتالودی؟
۲ بیت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۶
ای آنکه به رخ آتش و گیسو عودی
هر چند که در قصد دلی مقصودی
دیوان سلیمانی و زلفت چون باد
سازند بر آتش زرهِ داودی
۲ بیت