رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷
در جستن آن نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سراپای جهان با دل تنگ
شد دست ز کار و رفت پا از رفتار
آن، بس که به سر زدیم و این، بس که به سنگ
عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۹۰
ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ
پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۹۰
بر چهره ندارم ز مسلمانی رنگ
برِ من دارد شرف سگِ اهلِ فرنگ
آن رو سیهم که باشد از بودن من
دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۹۱
تا شیر بدم شکار من بود پلنگ
پیروز شدم به هرچه کردم آهنگ
تا عشق ترا به بر درآوردم تنگ
از بیشه برون کرد مرا روبه لنگ
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۹۲
در عشق تو ای نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سرا پای جهان با دل تنگ
شد دست ز کار و ماند پا از رفتار
این بس که به سر زدیم و آن بس که به سنگ
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۹۳
دستی که زدی به ناز در زلف تو چنگ
چشمی که ز دیدنت ز دل بردی زنگ
آن چشم ببست بی توام دیده به خون
و آن دست بکوفت بی توام سینه به سنگ
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲
تا با تو به صلح گشتم ای مایه جنگ
گردد دل من همی زبترویان تنگ
نشگفت که از ستارگان دارم ننگ
امروز که آفتاب دارم در چنگ
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳
یاری بودی سخت بآیین و بسنگ
همسایه تو بهانه جوی و دلتنگ
این خو تو ازو گرفته ای ای سرهنگ
انگور ز انگور همی گیرد رنگ
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه درین زمانهٔ پر نیرنگ
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۶۹
از هیبت تو بریزد اندر صف جنگ
تیزی ز سنان ، زه از کمان ، پر ز خدنگ
از جود تو خیزد ، ای شه با فرهنگ
پیروزه زکان ، در ز صدف ، لعل ز سنگ
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه خلف، روحالرسا ابوربیع بن ربیع
سبحانالله جهان نبینی چون شد
دیگرگون باغ و راغ دیگرگون شد
شمشاد به توی زلفک خاتون شد
گلنار به رنگ توزی و پرنون شد
از سبزه زمین بساط بوقلمون شد
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه خلف، روحالرسا ابوربیع بن ربیع
از سبزه زمین بساط بوقلمون شد
وز میغ هوا به صورت پشت پلنگ
برروی هوا گلیم گوشان بینی
دردست عبیر و نافهٔ مشک به تنگ
دراج کشد شیشم و قالوس همی
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳
من همت باز دارم و کبر پلنگ
ز آن روی مرا نشست کوه آمد و تنگ
روزی روزی گردهدم چرخ دو رنگ
بر پر تذرو غلطم و سینه رنگ
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۴
من چون دل لاله ام تو چون رنگ به رنگ
از من تو چرا باز همی داری چنگ
ماننده برگ لاله زود ای سرهنگ
همچون دل لاله در برم گیری تنگ
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸
ایام زمانه از کسی دارد ننگ
کو در غم ایام نشیند دلتنگ
می خور تو در آبگینه با ناله چنگ
زان پیش که آبگینه آید بر سنگ
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۷
ایّامِ زمانه از کسی دارد ننگ،
کاو در غمِ ایّام نشیند دلتنگ؛
می خور تو در آبگینه با نالهٔ چنگ،
ز آن پیش که آبگینه آید بر سنگ!
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳
سقای ملک گرفت چنگ اندر چنگ
ساقی بنهاد بادهٔ مرجان رنگ
هنگام صبوح ای ملک با فرهنگ
از ساقی باده خواه و از سقا چنگ
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۱
در منزل آبگینه هنگام درنگ
چون بیتو دل شکسته را دیدم تنگ
گفتم که چگونهای دلا گفت مپرس
چونانک در آبگینه اندازی سنگ
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۱۳
تا شیر بدم شکار من بود پلنگ
پیروز بدم بهر چه کردم آهنگ
تا عشق ترا ببر درآوردم تنگ
از بیشه برون کرد مرا رو به لنگ
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۸۲
تا عشق ترا ببر درآوردم تنگ
از بیشه برون کرد مرا روبَه لنگ