ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۸
چون عاقبت الامر بباید مردن
جز یکدمه را نگه نباید کردن
گر تو غم نا آمده و رفته خوری
ای بس غم بیهوده که باید خوردن
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲
تا با شدم این جان گرامی در تن،
خواهم به غم عشق تو جان پروردن
چون زلف تو تا سرم بود بر گردن
شور تو ز سر بدر نخواهم کردن
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۴
ذوقی دگرست وقت گل می خوردن
همچون درمش ورق به گرد آوردن
وآنگه به سر ماه رخی سرو قدی
از روی طرب نثار بر وی کردن
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
مشکل باشد ز دام او جان بردن
مشکل تر از این، دل به کفش نسپردن
از بس همه چیزش به نظر شیرین است
چون حب نبات می توانش خوردن!
فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲
نیک است بکس بخویش نیکی کردن
آزار کسست خویشتن آزردن
القصه بخویش میکنی آنچه کنی
نیکی و بدی بکس نشاید کردن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه
من در عجبم که هر که خواهد مردن
با خود بجز از کفن نخواهد بردن
از بهر چه آزار خود و یار کند
و آماده کند آنچه نخواهد خوردن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳۶ - مجدالدین بغدادی
در بحر محیط غوطه خواهم خوردن
یا غرق شدن یا گهری آوردن
کار تو مخاطره است خواهم کردن
یا سرخ کنم روی بدان یا گردن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه
من در عجبم که هر که خواهد مردن
با خود بجز از کفن نخواهد بردن
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴
در معنی حرف بایدت پی بردن
با مهر ده و دو مه «وفایی» مردن
آبی که تغیر شد، به اوصاف ثلاث
گر آب حیات است نباید خوردن
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۲
ای آنکه خوش است در فراقت مردن
در هجر تو چاره نیست جز غم خوردن
آن رشته حمایل تو را افکندم
چون رشته مهربانیت در گردن