گنجور

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

در بزم می از لطافت جام و مدام

افتاده معاشرین در اندیشۀ خام

قومی همه می بیند و قومی همه جام

من مست تو و فارغ از این شبهه عام

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ای باذر قول نیرّ این طرفه پیام

برگوی بطرز پخته با مفتی خام

کان نغمه که بود از لب داود حلال

از بهر چه در دهان نی گشت حرام

نیر تبریزی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

جانا شب دوش مرغکی غالیه فام

از بهر وفایی چه خوش افتاده به دام

یک پشت، دو هفت گردن و یازده رو

دو چار سر و دو شش قدم و هفت اندام

دو شهپر و سیزده دم و شش منقار

[...]

وفایی مهابادی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۵

 

آن قرص که داده بودی ای کبک خرام

بردم به زبان همچو شکر بر بادام

چون طعم لب تو اندر او دانستم

آنقدر مکیدمش که شد آب تمام

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴ - در مرگ مادر

 

ای شمع شبستان من‌، ای مام گرام

رفتی و سیه شد به من از غم ایام

بر قبر تو اوفتادم ای گمشده مام

چون فانوسی که شمع آن گشته تمام

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

امروز به فرمان خدای علام

بنشست علی به مسند خیرانام

اتممت بود شاهد قولم ز علی

بر خلق جهان نعمت حق گشته تمام

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

ای ساقی ماه وش در این ماه صیام

ده باده که روزه بهر من گشت حرام

افطار کن که دیده ز ابرو ورخت

هم شکل هلال دید و هم ماه تمام

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۴
۵
۶