گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

آنها که حلال زادگانند و کرام

کردند نکاح دختر کرم حرام

از عیش مدام نام در ننگ مزن

زیرا که حرامست هم این عیش مدام

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۹

 

منزلگه خویش و دوستان جمله بکام

وز دشمن و حاسد نه نشان باد و نه نام

انرا که خرد یار بود دار سلام

اینست و جزین نیست اگر هست مدام

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۰

 

لقمان که حکیمان جهانراست امام

فرمود بحفظ چار در چار مقام

دل در گه طاعت و زبان وقت کلام

دیده گه دیدن و شکم وقت طعام

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۹

 

گر من نظری کنم بدان ماه تمام

باید که ملامت نکند شیخ و امام

معشوقه دلربای چون هست بکام

خواهی بحلال باش خواهی بحرام

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۴

 

کردند بجای من بدی جمع لئام

گفتم که نمایم بمکافات قیام

عقلم بشنید گفت ای ابن یمین

از تو نسزد خلاف آئین کرام

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۳

 

شد دعوی دوستی در ایام حرام

الفت ز که مردمی کجا دوست کدام

دامن ز همه کشیده میباید داشت

وز دور بهر کسی سلامی و تمام

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ١٢ - ترجمه

 

در بذل طعام کوش و افشای سلام

شبها بنماز کوش و الناس ینام

با خویش گشاده کن ره وصلت خویش

پس رو بسلامت بسوی دار سلام

ابن یمین
 

شیخ محمود شبستری » مراتب العارفین

 

اینجا که منم نه بامداد است و نه شام

نه ترس نه امید نه جا و نه مقام

آنگاه تخلّقوا باخلاق اللّه

یک نقطه بود چودایره گشت تمام

شیخ محمود شبستری
 

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۳۷

 

گویند که جمشید به کف داشت مدام

جامی که جهان نمای بود آن را نام

در پارس که تخت گاه جمشید آمد

امروز تو جمشیدی و بر دست تو جام

جلال عضد
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

در پای گل و سرو دلم کرد مقام

آوخ چه شود اگر دهد دست مدام

گر عمر شود تمام در حضرت دوست

شکرانه دهم به وصلت ای ماه تمام

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

رخسار تو چون دمشق و زلف تو چو شام

در شام دو زلف تو دلم کرد مقام

صبح رخ دوست مطلع کام دلست

زان گوش چو روزه دار دارم بر شام

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۵

 

ترکیب بدن که چار حرف است مدام

زان چار حروف نعمت‌اللّه شده نام

چون حرف ز یاد نعمت‌اللّه برفت

اللّه ظهور کرد و اللّه و سلام

شاه نعمت‌الله ولی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹

 

تیسیر ز فَسر سخنت یافت نظام

کشّاف مکمّلی و حاوی کلام

هر نکته که در وقایه دین کافی ست

در سلک معانی بیان تو تمام

ابن حسام خوسفی
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

پرداخته گرباس گهی کاهی خام

گه صوف حلال و گاه کمخای حرام

مائیم بجامه خانه دهر مدام

نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام

نظام قاری
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸۰

 

افلاک بود قسی حوادث چو سهام

رامی حق و آماجگه افراد انام

هشدار که سر کار شد گفته تمام

وز دایره رضا منه بیرون گام

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

ما احسن بالک ای جهان گشته حمام

گاهی به عراق می روی گاه به شام

جز تو که برد نکرده در راه مقام

از عاشق مهجور به معشوق پیام

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

خورشید می آنکه ساقی و دور مدام

دیده ست ز تدویر صراحیش مقام

بر حلق صراحی گذرد چون مه نو

در دایره جام شود ماه تمام

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۳۲ - امیر علی شیر نوایی

 

انصاف بده ای فلک مینافام

تا زین دو کدام خوبتر کرد خرام

خورشید جهانتاب تو از جانب صبح

یا ماه جهانگرد من از جانب شام

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

مشنو که کس از جهان رسیدست بکام

خونابه دل بعاشقان داده مدام

روشن شود از شفق که در دور فلک

بیخون دلی نمیرود صبح بشام

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۴

 

عمریست که بهر کام دارم ناکام

از شام نظر به صبح و از صبح به شام

هر چند که عمر من به ناکام گذشت

بگذشت بنا امیدیم عمر تمام

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶