×
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۷
دانا که بود بنزد مردم هشیار
آنکه به بیهوده هیچ می نکند کار
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳
گر مانده و ناتوان و گر خسته و زار
ما وز طلبش دست کشیدن، زنهار
افتان خیزان رسیم تا منزل دوست
پرسان پرسان رویم تا خیمهٔ یار
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴ - جمع بین الاضداد
ای بسته چو فندق به سرانگشت، نگار
رویت چو چراغ و طرّهات چون شب تار
از مدرسه و کتاب گشتم بیزار
ای ترک پسر دختر انگور بیار
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵
با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
گفتا ز چراغ زهد ناید انوار
کس شهد ندیده است در کان نمک
کس میوه نچیده است از شاخ چنار
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
یارب به رسالت رسولان کبار
یارب به مقام و رتبهٔ هشت و چهار
یارب به شهیدان صف کرببلا
ما را نفسی به خویشتن وامگذار