خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۹
نام صنمی که می نبینم بازش
ببسای بریشم و بزن بر سازش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۰
بدری که بود در شب گیسوش قمر
نامش سر صندوق بود بر سر در
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۱
نام صنمی که مثل او دیده ندید
صادست ولی در اول قلب جدید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۴
حرفی بفکن ز نام و آنگه بشمار
تا چند بود که نام یارم آنست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۱
ماهی که فتاده بینی او را در شست
با صبر مصحّفش بباید پیوست
تا نام کسی شود که هر صبحدمی
آید بر ما مست و صراحی در دست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۳
پسنه دهنی که مستم از بادامش
تا زر ندهی مرا ندانی نامش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۵
برجای سرمه چو بخوانی سر سال
معلوم کنی نام مهی مشکین خال
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۹
هر چند تنم چو موی آن سیمتنست
مو بر سر من نام دلارام منست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۲
دی بر سر کو ستاده دیدم پسری
یک نیمه ی کف نهاده بر پشت خری
گفتم لقبش گرت بدو هست سری
باید که برون از تو نداند دگری
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۷
آن لحظه که بفکنند پنجاه ز شست
معلوم کنند نام معشوقه ی ما
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۹
دندان عسس ز زیر و بالا بشکن
وانگه دهنش بدوز و دربند افکن
تا نام مه دلبر سیمین بر من
ماننده ی خورشید بدانی روشن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۳
این طرف نگر که وقتی از عالم ذوق
نی بر سر حمدویه زدم نامی شد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۷
دلدار مرا که بی همال افتادست
مقلوب و مصحّف همالش نامست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۶
برگیر چهار برگ گشنیز و بنه
بر گوشه ی خوانچه تا بدانی روشن