×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱
آنک هستم ز خاک درگه او
من دلخسته روز و شب محروم
وطنش در میان جان منست
نی درون دل ار کنی معلوم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸
حرف سوم سه چون بیندازی
وانگاه دو حرف از ابروی تازی
در اول آن در آوری نامیست
گر زانک ترا بگفتنش کامیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۴
آن یار که جان و دل گروگان ویست
صد بر سر قرض نه که نامش گردد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۰
فرشی که فکندم از پی آرامش
پهلو چو بر آن نهی بدانی نامش