×
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۳
کوته نکنم ز دامنت دست
ور خود بزنی به تیغ تیزم
بعد از تو ملاذ و ملجائی نیست
هم در تو گریزم ار گریزم
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۷
دیر آمدى اى نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
معشوقه که دیر دیر بینند
آخر کم از آن که سیر بینند
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰
آن روز که خط شاهدت بود
صاحبنظر از نظر براندی
امروز بیامدی به صلحش
کش فتحه و ضمه بر نشاندی