گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۰

 

اول علاج ما به نگاه کشند کن

آنگاه غیر را هدف نوشخند کن

از صد یکی به سوز نهانی نمی رسد

ای کمتر از سپند، صدایی بلند کن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۱

 

خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن

آیینه هست، بر نگه خود ستم مکن

عشق است و صد هزار غم عافیت گداز

تاب جفا نداری بر خود ستم مکن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۲

 

تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من

شاخ گل است زخم نمایان به چشم من

گشته است از نظاره آن سرو جامه زیب

سوهان روح، سرو گلستان به چشم من

صبح دگر شود ز پی خواب غفلتم

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۵
۶
۷
sunny dark_mode