گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸

 

منت خدای را، که در اطوار ما و طین

در قید مال و جاه نشد جان نازنین

در هر نفس بصدق و صفا ذکر جان و دل

«ایاک نعبد» ست و «ایاک نستعین »

هرجا که بود حضرت حقست بود ماست

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

از لعل یار اگر شکری یافتی بگو

از سر کار اگر خبری یافتی بگو

ما طالبان پیر مغانیم در طریق

از پیر ما اگر نظری یافتی بگو

در راه بال و پر دهد آن شه ببندگان

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۳

 

ای آفتاب روی تو را پرده‌دار ماه

بر جمله دلبران جهان خسروی و شاه

ما گر کنیم طاعت و گر معصیت کنیم

جان‌ها ز لطف و از کرم توست در پناه

دنیا به شور آید و عالم تبه شود

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴

 

بر بی‌دلان گذشت و نکرد این طرف نگاه

ماییم در زمانه دلی و هزار آه

ای پادشاه حسن، که دل‌ها گدای توست

دل‌ها نگاه دار، که اینست شاهراه

سودای چشم مست تو در حد ما نبود

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۵

 

پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه

از نور روی دوست بدو برده ایم راه

جان بود جام بود و می ناب ارغوان

آن می که پیش او خجلست آفتاب و ماه

خرم دلی، که از همه آزاد و فرد شد

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۷

 

گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه

زان سو ترک رویم، کزان سو ترست راه

شب تا سحر ز گریه ما هیچ کس نخفت

تا روی دل فروز تو دیدیم صبح گاه

مستان جام عشق تو بودند جان و دل

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

ای کوس کبریای تو در لامکان زده

وی آتش هوای تو در ملک جان زده

عشقت بغیرت آمده و قهرمان شده

آتش میان خرمن صاحبدلان زده

حیران شد از لوامع اشراق آن جمال

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۶

 

آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟

چون رو به روی دوست ندارد هرآینه

مرآت دل به مصقله ذکر پاک کن

تا روی دوست را بنماید معاینه

«جَفُّ القَلَم بِما هو کاین» تمام شد

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۷

 

تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای

بس داغها که بر دل مسکین نهاده ای

بر عارض تو زلف سمن سا چه حکمتست؟

یعنی بجنب فاتحه آمین نهاده ای

از بهر غارت دل و دین شکستگان

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶

 

ای آفتاب روی ترا ماه مشتری

جانش مباد، هرکه کند از تو دل بری

ای جام اگر ز باده نداری تو چاشنی

من بر کفت نگیرم، اگر کاسه زری

این راه عشق شیوه انسست و هیبتست

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۷

 

ای عشق دل فروز، که شاه مظفری

دل را نگاه دار، که سلطان کشوری

گر گویمت که: مرشد راهی، عجب مدار

ما راه می رویم و درین ره تو رهبری

جانرا بکف نهاده و خوش کف زنان و مست

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲

 

پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی

ما با تو بوده ایم، «سیور من بجان سنی »

ای عشق، شاد باش، که سلطان مجلسی

ای عقل، چاره بر، ز گدایان خرمنی

ما را بفیض زنده جاوید کرده ای

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۵

 

گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی

بسیار بی حقیقت و بسیار کودنی

از نفس دور باش، که دل را سیه کند

با عقل و جان گرای، که مرآت روشنی

از ذات تا صفات و از آنجا بعقل و نفس

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۱

 

در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی

در روح سیر کن، که جهان در جهان شوی

در خاکدان دهر ممان، ای اسیر خاک

آن به بود که طایر عرش آشیان شوی

پنجاه ساله طاعت خود را قضا کنی

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۲

 

بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی

همراه عشق شو، که جنون در جنون شوی

در کوی عشق یار، که دارالامان ماست

با سر اگر درآمده ای سرنگون شوی

بی لطف یار ما بوصالش مجال نیست

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳

 

میر زمانه، خسرو گیلان و تاج شاه

دلها نگاه دار، که اینست شاهراه

دانی گناه چیست؟فراموشی خدا

حق را نگاه دار، که وارستی از گناه

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶

 

هر چند جنس آب حیاتست خربزه

بسیار بی بقا و ثباتست خربزه

زنهار! در قوقون بحقارت نظر مکن

چون رشک کوزهای نباتست خربزه

یک نکته را بدان و عمل کن بدان یقین

[...]

قاسم انوار
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode