گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹۷

 

زین درد بی شمار که دل را نصیب شد

خواهد زراه تجربه آخرطبیب شد

نتوان نگاه داشت به زنجیر در بهشت

چشمی که آشنا به خط دلفریب شد

غیرت به بی نیازی من می برند خلق

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲۴

 

از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد

بیمار ما ز رنج کشیدن طبیب شد

بی درد و داغ، فکر ترقی نمی کند

دل شد یتیم تا سخن من غریب شد

بعد از هزار شب که شب وصل داد روی

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

با درد من دوای کسی سازگار نیست

نبضم دراضطراب ز دست طبیب شد

اشکم ز یک نگاه تو بر دیده می دود

این خون گرفته با پدر خود رقیب شد!

طغرای مشهدی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

روی تو جان فزا لب تو دلفریب شد

وزجان من سکون وز دل هم شکیب شد

سودی که دیده، دیه براهت زاشک خویش

این بود کز غبار رهت بی نصیب شد

برخاستم که غیر هم آید برون ز بزم

[...]

سحاب اصفهانی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند بیستم

 

زین ماجرا، زجان پیمبر شکیب شد

در خون خضاب پنجهٔ کفّ الخضیب شد

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند بیستم

 

زین ماجرا، زجان پیمبر شکیب شد

در خون خضاب پنجهٔ کفّ الخضیب شد

وفایی شوشتری
 
 
sunny dark_mode