گنجور

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

یار رقیب دیده، سزایش ندیدن است

دندان کرم خورده، علاجش کشیدن است

باید که عضو عضو تو کوشند بهر شکر

آن سانکه شکر گوش، نصیحت شنیدن است

پاداش یک دقیقه که غافل شوی ز حق

[...]

صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

آن چشم مست را که دو صد چشم در پی است

هر فتنه‌ای که هست به زیر سر وی است

مهرت بعضو عضو من ای ماه مهر خوی

آنسان گرفته جای که چون نشأه در می است

ما مست باده ی دگریم ای فقیه شهر

[...]

صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح

برخیز و باش منتظر فتح باب صبح

تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی

زنهار پای سعی مکش از جناب صبح

در بامداد دیده ی مرغی بخواب نیست

[...]

صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

از بس که آفریده گلت را خدا ملیح

پا تا به سر ملیحی و سر تا به پا ملیح

چشم و لب و دهان و بناگوش و غبغبت

هر یک به شیوه‌ای خوش و هر یک به جا ملیح

شرم و حیا، تو را به ملاحت فزوده است

[...]

صابر همدانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

در گلشنی که از گل رویت سخن رود

ما را ز سر هوای گل و یاسمن رود

مرجان کجا بلعل لبت می توان رسد

آنجا که آبروی عقیق یمن رود؟

فردا حدیث حسن تو و شرح عشق ماست

[...]

صابر همدانی
 
 
sunny dark_mode