گنجور

 
۱
۳
۴
۵
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

جان که چنین تب کش سودای تست

نعل بهای سم شهبای تست

دل که سراسیمه کوی غم است

نامزد زلف مطرای تست

عقل که او خوبترین جوهری ست

[...]

۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹

 

آنکه دلم شیفته روی اوست

شیفته تر می کندم این چه خوست؟

دوش بگفتم که دهانیت نیست

گفت که بسیار درین گفتگوست

به که رخ از خلق بپوشد، ازآنک

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

حسن تو کاندیشه به کارش گم است

کی به حد معرفت مردم است

پرده برافگن که گه والضحی است

زانکه رهی در تو و در خود گم است

بارگی آهسته تر، ای هوشیار

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۰

 

دلبر من دوش که مهمان رسید

در شب هجرم مه تابان رسید

ذره نم از چشمه خورشید یافت

مورچه را ملک سلیمان رسید

سایه صفت پست شدم زیر پاش

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱

 

هر که به دنباله کامی بود

پیش تو چون بنده غلامی بود

شاخ جوانیم ز سر بشکند

گر ز توام باز سلامی بود

ماه که در نیم بماند تمام

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۲

 

گل به تماشای چمن می رود

باد به گلگشت سمن می رود

آینه گشته ست ز عکس سمن

آب که در زیر سمن می رود

دوش شنیدم که به هر مجلسی

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳

 

عشق تو هر لحظه فزون می‌شود

دل ز غمت قطره خون می‌شود

در هوس سلسله زلف تو

عقل مبدل به جنون می‌شود

روی تو نادیده مه چارده

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۳

 

دل ز تو بی غم نتوانیم کرد

درد ترا کم نتوانیم کرد

جرعه ای از جام جفا می کشیم

رطل دمادم نتوانیم کرد

کرد غمت بر دل مسکین ما

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۴

 

تا رخ تو زلف ترا پیش کرد

زلف تو مه را به پس خویش کرد

چشم تو دی ملک جهان می گرفت

مست شد آن غمزه و فرویش کرد

دوش دهانت نمکی می فشاند

[...]

۶ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۵

 

در تو کسانی که نظر می کنند

هستی خود زیر و زبر می کنند

صندل درد سر عشق است، آنک

خاک درت تکیه سر می کنند

از پی بوی تو نفسهای من

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰۱

 

سبزه همان و گل و صحرا همان

باغ همان، سایه همان، جا همان

گرد چمن شاهد زیبا بسی

در دل من شاهد زیبا همان

پهلوی من صد بت جان بخش، وای

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰۲

 

روی ترش کرده به یاران مبین

سرکه فروشی مکن، ای انگبین

چاه مزن زیر لب چون سمن

رخنه مکن در شکم یاسمین

روی زمین را تویی آب حیات

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸۹

 

ز آب ملاحت که رخ آلوده ای

وانکه نمک بر جگری سوده ای

داد لبت بوسه و رنجه شدی

بازستان، گر تو نفرموده ای

بشنو از اروح شهیدان عشق

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۸

 

ای که به چشم تو نیایم همی

یک نظر آخر به چو من درهمی

گفت که از مات فراموش گشت

کاش فراموش شوی یکدمی

عالم غم بی تو مرا بر دل است

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۹۴