×
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است
ساخت چو صنعش قلم از «کاف » و «نون »
شد به هزاران رقمش رهنمون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۰ - صحبت دوم با پیر صاحب تمکین و روشن شدن چشم مرید به نور عین الیقین
گل که به تجرید بود رهنمون
نقد خود آورده ز خرقه برون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۳ - حکایت شیخ روزبهان قدس سره با بیوه ای که میوه دل خود را شیوه مستوری می آموخت
کای به جمال از همه خوبان فزون
پای منه هر دم از ایوان برون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۹ - حکایت کشیدن پیکان از تیر راست رو کیش ولایت کرم الله تعالی وجهه در وقتی که از کشاکش کمان مجاهده بر نشان مشاهده افتاده بود
غرقه به خون غنچه زنگارگون
آمد ازان گلبن احسان برون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
کبش منی را به منا ریز خون
نفس دنی را به فنا کن زبون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۶ - مقاله هشتم در اشارت به عزلت مشتمل بر عزت که بی «عین » علم زلت است و بی «زای » زهد علت
با نفس تنگ برآر از درون
زمزمه نحن بکم لا حقون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۰ - مقاله دهم در اشارت به سهر که نشانه هوشیاری و علامت بخت بیداریست
هر شب ازین پرده زنگارگون
این همه لعبت که سر آرد برون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۶ - مقاله سیزدهم در مخاطبه سلاطین که اگر بر دیگران می تابند آسمان عدل را چشمه آفتابند و اگر همه گرد خود می گردند طوفان ظلم را گرداب
هر دمت از درد دو صد قطره خون
از بن هر موی تراود برون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۸ - مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزیران و دبیران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ایام از رشحات اقلام ایشان است
پیش مکن دست تطاول برون
کز تو قلمرو چو قلم شد نگون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۱ - حکایت سرد شدن پیر سفید موی از نفس آن خورشید گرم خوی که با زلف شبرنگ دم از صبح سفید مویی زد
موی خود آورد ز معجر برون
چون شبه شبرنگ و چو شب قیرگون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۸ - مقاله نوزدهم در حسب حال خام طمعانی که از شعر شعر دامی بر ساخته اند و در دست و پای هر پخته و خامی انداخته
آن که به صد نیش یکی قطره خون
ناید از امساک ز دستش برون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۸ - مقاله نوزدهم در حسب حال خام طمعانی که از شعر شعر دامی بر ساخته اند و در دست و پای هر پخته و خامی انداخته
منتظر وقت نشسته که چون
با تو دهد نفرت خاطر برون
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۲ - ختم خطاب و خاتمه کتاب
خط وی از خطه دانش برون
گشته به سر حد خطا رهنمون
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
غرقه به خون غنچه زنگارگون
آمد از آن گلشن احسان برون