گنجور

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۴۱ - حکایت عارف دل بیدار شب زنده دار

 

روزی ازو کرد فضولی سؤال

کای نزده راه تو خواب و خیال

جامی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۲ - آغاز سخن

 

زنده باقی احد لایزال

حی توانا صمد ذوالجلال

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۳ - در سپاسگزاری

 

تا نشوی همچو زمین پایمال

دور نشین از همه گردون مثال

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۴ - حکایت

 

لیک بسی راه کند طی هلال

تا گذر آرد به مقام و کمال

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۴ - حکایت

 

خود به چنین جا که خرد مانده لال

هست زبان را چه مجال مقال

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت

 

بر سر راه کرم لایزال

چشم به ره تا چه نماید جمال

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۶ - حکایت

 

چرغ که شد تشنه به خون غزال

مروحه جنبان شود از زور بال

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۷ - حکایت

 

گر نه ز ایام خورد گوشمال

جستنش از خواب نماید محال

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۷ - حکایت

 

نیست خوش آمد به در از چند حال

بی‌غرضی نیست خوش آمد سگال

وحشی بافقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode