گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - قصیده

 

تا دل من دل به قناعت نهاد

ملک جهان را به جهان بازداد

دفتر آز از بر من برگرفت

مصحف عزلت عوض آن نهاد

خسرو خرسندی من در ربود

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - قصیده

 

خوی فلک بین که چه ناپاک شد

طبع جهان بین که چه غمناک شد

آخر گیتی است نشانی بدانک

دفتر دل‌ها ز وفا پاک شد

سینهٔ ما کورهٔ آهنگر است

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح قاضی القضاة احمشاد

 

تا رقم حسن تو زد آسمان

نامزد عشق تو آمد جهان

حلقه به گوش غم تو گشت عقل

غاشیه‌دار لب تو گشت جان

زلف تو شیطان ملایک فریب

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - مطلع دوم

 

از همه عالم شده‌ام بر کران

بسته به سودای تو جان بر میان

جان نه و چون سایه به تو زنده‌ام

با تو و صد ساله ره اندر میان

از تب هجران تو ناخن کبود

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - مطلع سوم

 

شاعر ساحر منم اندر جهان

در سخن از معجزه صاحب قران

از شجر من شعرا میوه چین

وز صحف من فضلا عشر خوان

وز حسد لفظ گهر پاش من

[...]

خاقانی
 
 
sunny dark_mode